|
قانون اساسی آینده ایران
تدوین قانون اساسی ایران ،حقوقدان،متخصص حقوق بینالمل نیره انصاری
| ||
[ جمعه بیست و پنجم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 9:28 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
حاکمیت قانون در برابر حکومت خودکامه نیره انصاری حاکمیت Sovereignty حاکمیت عبارت است از قدرت عالیهِ تصمیم گیری و وضع قوانین و اجرای تصمیمات از سوی حکومت یک کشور. حاکمیت کشور در درون مرزهای آن به اجرا در می آید، حاکمیت خارجی، یعنی حق داشتن روابط با دولت های دیگر و اعلان جنگ است. دستگاه حکومتی هر کشور که از شخص یا هیأت دستهجمعی تشکیل می یابد، بالاترین قدرت تصمیم گیری سیاسی را در کشور دارد و میتواند به تصمیمات متخذه جامه عمل بپوشاند. حاکمیت نشانگر تصمیم گیری مستقل در جامعه ملت هاست. بدین سان، حاکمیت با شکل تمرکز یافتهِ سازمان حکومت جهانی مغایر است. ناسیونالیسم محرک و استحکام دهنده حاکمیت است. حاکمیت در حقیقت تجلی حکومت و بزرگترین عملکرد آن بشمار می آید.
حاکمیت قانون Sovereignty Of Law یکی از اصول مهم و برجسته در حقوق اساسی و اداریِ کشورها اصل حاکمیت قانون است که به موجب آن ایجاد امور عمومی و صدور اوامر از مقامات اداری و اجرای هر عمل از ناحیه مآمورین دولت باید بر اساس قانون یعنی * قاعده کلی و عامی * باشد که پیش از آن از سوی مقام صلاحیتدار وضع و اعلام شده است. قانون به معنای عام عبارت است از حکمی که وضع قاعده حق و تکلیف به طور کلی می کند، اعم از اینکه منشاء آن قوه قانون گذاری باشد و یا مقامات دیگر دولتی. قانون به معنای خاص شامل مصوبات مجالس قانون گذاری است، اعم از آنکه راجع به امور کلی و نوعی باشند و یا در مورد امور جزئی و اشخاص معین. اصل حاکمیت قانون منتج به سه فراز می شود: - قانون لازم الاجراء است - ایجاد امور عمومی باید به موجب قانون باشد - اعمال اداری باید بر اساس قانون باشد حاکمیت قانون در رابطه با افراد مستلزم امور زیر است: - اطاعت افراد از قانون - تمکین نسبت به اجرای قانون
اصل حاکمیت قانون و رابطه آن با اصل برابری اصل حاکمیت قانون، یکی از اصول برجستهِ حقوق عمومی است. این بدان معناست که هرگونه استفادهِ خودسرانه از قدرت ممنوع بوده و این اصل راه حلی است برای پاسخ به خودکامگی و استبداد و بر این امر تأکید دارد که قانون باید در تمام جوانب و برای همه به یک میزان اجراء گردد. بدین اعتبار مهمترین اصل، اصل برابری است. اگرچه تعریف مشخصی در خصوص حاکمیت قانون وجود ندارد، اما قدر متیقن، حاکمیت قانون در برابر حکومت خودکامه قرار میگیرد و در پی آن است که چگونه میتوان حقوق و آزادیهای افراد را تضمین کرد. اصل حاکمیت قانون توسط اصولی همچون اصل برابری توجیه میشود و در قالب حاکمیت قانون به این معناست که همه شهروندان در چارچوب قانون قرار میگیرند و باید رفتار مقامات نیز در چارچوب و بر اساس قانون توجیه گردد. در این باره دو برداشت «شکلی» و «ماهوی» از برابری مطرح می گردد. در خصوص هر یک از این دو نظریههای متفاوتی مطرح می گردد. حاکمیت قانون به عنوان گفتمان حاکم بر حقوق عمومی، بر این امر میکوشد تا سرکشیِ قدرت را از مجرایی به نام قانون عبور داده و در چارچوب تعیین شدهای قرار دهد تا از این رهگذر حقوق افراد تضمین شده و بشر را به مقصد اصلی که [ سعادت] و برقراری عدالت است برساند. نگاهی گذرا به تاریخ زندگانی بشر، بیانگر این است که آزادیها و حقوق اساسی مردم همواره تحت الشعاع قدرت حاکمانی قرار داشته که تمایل به استبداد و دیکتاتوری را داشته اند. البته، افراد بشر به همان میزان نیز تلاش کردهاند که به نحوی این قدرت بی لگام را تحت نظر و قاعده در آورند و متجاوزان را به دست عدالت و قانون بسپارند. از آنجا که آرمان اساسی اصل حاکمیت قانون، تنظیم چوکات و اُسلوب قوای حکومتی و تضمین حقوق افراد است؛ بیشترین تأثیر را بر قوای سه گانه در یک کشور گذارده و مانع از استبداد و خودکامگی می گردد. امروزه در بسیاری از کشورها به این اصل پرداخته شده و مبانی آن در قانون اساسی آنها آمده است. از منظر تاریخی، جایگاه کلاسیک ابداع عبارت *حاکمیت قانون * را میتوان به * آلبرت ون دایسی* اختصاص داد. او در اثر مشهور خود * مقدمهای بر مطالعه حقوق اساسی* که در سال (۱٨٨۵) منتشر شد، حاکمیت قانون را به عنوان ویژگی نهادهای سیاسی در انگلستان معرفی کرد. اگرچه او این واژه را به نحو دقیق تعریف و تبیین نکرد؛ اما برای حاکمیت قانون سه معنا در نظر گرفت: - اینکه حکومت نبایستی دلبخواهی باشد، بل، باید مطابق قوانین عمل کند:* هیچکس نباید به طور غیر قانونی متحمل مجازات بدنی یا مالی شود، مگر بر مبنای تخلف شخصی از قانون وضع شده به روش درست و قانونی، نزد دادگاه های عرفی سرزمین* وی بر این باور بود که نباید مقامات، صلاحیت و اختیار وسیع داشته باشند. - تمام شهروندان در برابر قانون برابرند. اعم از بالاترین مقام یا شهروند عادی. حاکمیتِ قانون به معنای برابری در مقابل قانون، یا تبعیت برابر همه طبقات از قانون عادی سرزمین که به وسیله دادگاه ها اجرا می گردد. حاکمیت قانون در این معنا از ایده ی مستثناء کردن مقامات یا دیگران از تکلیفِ رعایت قانون حاکم بر دیگر شهروندان یا رویه قضاییِ محاکم عادی خودداری کنند. - اصول بنیادین قانون اساسی انگلستان، نتیجه تصمیمات قضایی مربوط به حقوق فردی بر مبنای قانون عرفی است. بحث حاکمیت قانون توسط * دایسی * منتج به دو ویژگی شد: نخست؛ برتری قانون و دوم: انطباق اَعمال ماموران دولت با قانون که در درکِ مفهوم حاکمیت قانون از اهمیت بسزایی برخوردار است.
مفهوم حاکمیت قانون به موجب نظریه ی حاکمیت قانون استقاده خودسرانه و مستبدانه از قدرت در تصمیم گیری های حکومتی مردود است. اصل این است که استفاده از قدرت و اجرای وظایف توسط قوه مجریه حکومتی و کارگزاران جامعه باید بر اساس قانون و در چوکات تعیین شده در قانون صورت گیرد. اینکه قانون باید از ارزشها سرچشمه گرفته و یا این ارزشها کدامند؟ (بحث دیگری است) اما به حیث صوری چون هدف از حکومت قانون راهنمایی و تنظیم اَعمال و رفتار افراد جامعه است، بدین سان قوانین باید قابل فهم، صریح و واضح باشد و این امر از اصول محوری حاکمیت قانون است. اصل حاکمیت قانون به عنوان یکی از اصول مهم حقوقی و سیاسی و نیز به عنوان یکی از ارکان حکمرانی خوب است. مفاهیمِ متعددی نظیر حقوق طبیعی (نظریه ژان ژاک روسو، متفکر و بنیان گذار قانون گذاری و دولت)، عدالت و برابری را در برمی گیرد و اساسیترین هدف آن تضمین حقوق افراد است که در اغلب نظریات یافت می شود. حاکمیت قانون مولفه ای است که در رویکرد تقریباً تمام نهادها به عنوان یک مشخصه برجستهِ اصلاحاتِ *حکمرانیِ شایسته * طرح شده است. بسیاری از اصول مطرح در حاکمیت قانون، به عنوان مولفه هایِ * حکمرانی شایسته* شناخته شده اند. به همین جهت میتوان گفت که حاکمیت قانون حتا با سایر مولفه های * حکمرانی شایسته * متفاوت است و تأثیر گذاری ملموس و مستقیم بر * حکمرانی شایسته* ندارد. بل، کل نظام حقوقی را تحت تأثیر قرار می دهد.
برابری واژه * برابری* در لغت معانی گوناگونی دارد که بارزترین آنها * تساوی * و * همتایی* است. در فرهنگ سیاسی و حقوقی نیز همین معنا متبادر ذهن می گردد. در خصوص برابری با توجه به ماده (۱) اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان می دارد:* که همه ی افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و به حیث حیثیت و حقوق برابرند.* اعلام برابری طبیعی انسانها به هنگام زاده شدن عنوان شده است و این خود اشاره به مبنای طبیعی آن است. یکی از مبانی حکومت قانون، اصل برابری است. این حق توسط قوانین اساسی و دادگاه های قانون اساسی کشورهای گوناگون از جمله دولت های اروپایی، دیگر کشورها و دیوان عالی ایالات متحده مورد تائید قرار گرفته است. به حیث نظری، همه پذیرفتهاند که انسانها باید برابر باشند؛ قانون یکسان بر آنان حکومت کند و همه از حقوق مساوی برخوردار شوند، اما این برابری نظری همه جا با * نابرابریِ* عملی روبه رو است. اینها دو برداشت شکلی و ماهوی از برابری را مطرح می کنند.
برداشت شکلی از برابری این برداشت بر تساوی همگان در مقابل قانون تأکید دارد، اما برابری ماهوی از صرف توجه به برابری شکلی در مقابل قانون فراتر رفته و به محتوای برابری و طبعاً محتوای قانون توجه دارد.
برابری شکلی برابری در مقابل قانون است و برابری در مقابل قانون برداشتی شکلی از برابری است؛ که به موجب آن دولت باید با همه ی افراد ملت به طور یکسان و برابر رفتار نماید و قانون نباید از هیچگونه تفاوت و تبعیض میان افراد سخن گوید. در برداشت شکلی از برابری یا اصل برابری شکلی، به برابریِ همگان در مقابل قانون و ناسازگاری پیشبینی استثنائات، معافیت و امتیازهای موردی یا اعطای مخفیانهِ مصونیت هایی خاص به برخی از افراد و گروهها تأکید می شود. قانون باید بدون هیچ جانبداری و غرض ورزی نسبت به همگان اِعمال شود و هرگونه تخطی از این اصل به نقض عدالت می انجامد. به دیگر سخن میتوان ایده برابری در مقابل قانون را نمادی از ارزش برابری در نظریه حاکمیت قانون دانست. برابری در مقابل قانون ایده ای است که به نحو مورد پذیرشی به عنوان یک جنبه از شهروندیِ برابر مورد دفاع قرار گرفته است. اگر هدف از تبعیتِ از حاکمیت قانون، دفاع از شهروندان در مقابلِ خودسری است. این هدف به وسیله قوانینی که بر علیه اشخاص و گروههای خاص، با تحمیل ناعادلانه تکالیف و محدودیتهای خاص، بین آنان و دیگر افراد تمایز قایل می شوند، تضعیف می شود. نکته اصلی و هسته ای برابریِ شکلی، به عنوان یک ویژگی برای شهروندان برابر، کاملن به وسیله قوانینِ ناعادلانه تضعیف می شود. تبعیت همگان از حکومت قانونی که اشکال تبعیض آمیز ناموجهی را تثبیت می کند. موجب به سخره گرفته شدن حاکمیت قانون می شود. بنابراین میتوان بر این نظر پای فشرد که با فهمی مناسب و صحیح برابری در مقابل قانون، مستلزم دفاع از قوانین برابر است. تأکید اصلی طرفداران نظریه برابری شکلی، همچون قائلین به برداشت شکلی از حاکمیت قانون، بر ویژگی عام بودن قانون است. زیرا که ویژگی عام بودن قانون مهمترین تضمین رعایت و ملاحظه اصل برابری در نظریه حاکمیت قانون است. * پروفسور فردریش اگوست فون هایک، اتریشی * با نفوذترین متفکری است که این ویژگی قانون را مهمترین مولفه تحقق عدالت می داند. وی می نویسد:* آزمون عدالت یک قاعده را معمولن از زمان * ایمانوئل کانت * تعمیم پذیری آن می دانند، یعنی امکان اینکه آرزو کنیم که آن قواعد در همه موارد مرتبط با وضعیت و شرایط بیان شده در آن به اجراء گذاشته شوند. دیدگاه * رونالددورکین، استاد فلسفه حقوق، اکسفورد و نیویورک*، تحقق برابری به طور کلی بر بیطرفی حکومت و عدم دخالت دولت در انتخاب روش و هدف زندگی شهروندان استوار است. وی بر این باور است که مهمترین الزام حکومت مدرن، اتخاذ مواضعی بی طرفانه نسبت به موضوعِ * زندگی خوب * است. از نظر وی، حکومتی را میتوان پایبند اصولی چون آزادی و برابری و همچنین مدافع خودمختاری و حقوق بنیادین دانست که بدون آنکه مزاحمتی در حوزه خصوصی تصمیم گیری راجع به اهداف و روش زندگیِ فردی ایجاد کند، با اهداف و روشهای اتخاذ شده به وسیله افراد به نحو بی طرفانه برخورد کرده و از ترجیح یا تخطئه هر یک از آنها نسبت به یکدیگر خودداری ورزد. حال اگر حکومتی به اصل پیش گفته بیاعتنا باشد، قدرمتیقن برای نیل به اهداف از پیش تعریف شده حکومتی و موقت به گونهای نامنصفانه با شهروندان خود برخورد می کند. در این وضعیت از صدر تا ذیل قوانین و مقررات و همچنین وجوه اعمال و اجرای آن مقررات و قوانین به گونهای طراحی میشود که عزیمت به سوی آن هدف برتر و مرجح را میسر سازد. اینجاست که ویژگی شکلی قانون و از همه مهمتر عام بودن قانون زایل می شود. البته در سخنی دیگر، میتوان ایده برابری در مقابل قانون را مفادی از ارزش برابری در نظریه حاکمیت قانون دانست. به موجب نظر ( دایسی) شهروندان در برابر قانون برابرند و برابری را یکی از اصول بنیادین حاکمیت قانون دانست. وی از این راه میخواهد بگوید که هیچکس از اجرای قانون علیه خود معاف نیست و ثروتمند، فقیر، مقام یا مودی مالیاتی نکته ظریفی که توجه بدان در فهم برابری شکلی لازم است، توجه به این مهم است که برابری شکلی * برابری در مقابل قانون،* بیشتر ناظر بر ویژگی یا جنبه عام بودن قوانین است و این ویژگی الزاماً به برابری همگان و تحقق عدالت در توزیع یا دسترسی به منابع یا فرصت ها نمی انجامد. همچنانکه به نظر * هایک * برابری شکلی تضمین کننده توزیع منابع و فرصت ها بر اساس قواعد حاکم بر بازار آزاد و آزادی های سیاسی، مدنی و اقتصادی است. در نظامی سیاسی و اقتصادی با این ویژگی ها، برابری شکلی محقق می گردد.
برابری ماهوی یکی از ویژگیهای ارزش برابری در این است که هم فردگرایان آن را می ستایند و در حیطه حقوق طبیعی میآورند و نیز مورد پذیرش حکیمان اجتماعی است. فردگرایان براین مبنا که انسانها برابر زاده شدهاند و به حکم فطرت و عقل باید از حقوق مساوی برخوردار باشند از این ارزش دفاع میکنند و حکیمان اجتماعی بر این پایه که لازمه عدالت است. اگرچه از دیدگاه برابریِ ماهوی، مهمترین عنصر برقراری برابری، اِعمال فرا گیر قوانین عام بر همگان و به نحو برابر است. اما در این دیدگاه، جرح و تعدیل قوانین عام به منظور برآوردن مطالبات خاص برخی افراد ضروری دانسته می شود؛ نظریه پردازان طرفدار برابری ماهوی، ایده برابری را در قالب تئوریهای کلیتر عدالت تفسیر می کنند. به این ترتیب که تفسیر آنان از اصول و ویژگیها عدالت مبنای نظر آنان را راجع به برابری تشکیل می دهد. در حقیقت یک نظریه عدالت به سمت نظریههای عدالت توزیعی یا عدالت اجتماعی متمایل باشد، به همان میزان از ایده برابر شکلی فاصله گرفته و تحقق برابری را منوط به نقض ایده عام بودن قانون و اعمال نابرابر قوانین به نفع افراد یا گروههای محروم می داند. در ایده برابریِ ماهوی، اهدافی برای دولت و قانون تعریف میشود در این باره * آلن * نظر میدهد که:* قوه مقننه و همچنین در برخی موارد قوه مجریه باید برای تحمیل تکالیف ویژه بر گروهها یا طبقات خاص یا اعطای منافع ویژه به آنها آزاد باشند. بر این اساس، اصل برابری مستلزم این است که طبقه بندی تقنینی و اجرایی به طرز معقولی به اهداف قانون باید در خدمت یک تعبیر قابل قبول از منفعت عمومی و مطابق با دیدگاه قانون اساسی مورد ملاحظه قرار گیرد. به نظر میرسد این تحلیل از رفتار برابر یعنی دخالت مفهوم * به عنوان برابر * در تعریف برابری میتواند مساله دخالتِ * دولت های رفاه * در خصوص توزیع ثروت و توزیع امکانات اقتصادی، اجتماعی به نفع ضعیف ترهای جامعه را در چوکات مفهوم برابری توجیه کند. همچنین این مفهوم از برابری را باید در پیوند با مساله * تبعیضِ معکوس * در نظر گرفت. با این بیانکه بر مبنای این تحلیل اینگونه تفاوت ها، در تعارض با اصل برابری نخواهد بود. در اندیشه برابری ماهوی مفهومِ * خیرعمومی * از نقش محوری برخوردار است و این قاعده که شهروندی برابر متضمن احترام به حقوق بنیادین و منافع مشروع همگان است، قاعده ای شمرده میشود که تنها به وسیله قانون تأمین کننده خیر عمومی قابل اجرا است. یکی از مهمترین کارکردهای حاکمیت قانون در این دیدگاه راجع به برابری، اِعمال قوانین است که به نحوی موجه و مشروع میان طبقات متنوع، تمایز قائل شده و قواعد حمایتی موثری را برای تحقق ایده برابری، قابل اجرا می سازد.
اصل برابری و قدرت خودسرانه مفهوم قدرت خودسرانه و دغدغه مهار و کنترل آن از دیرباز در قالب مفاهیمی چون حکومت عقل و حکومت قانون، در ادبیات فلسفه سیاست و فلسفه حقوق مورد بحث و تفحص قرار گرفته است. شاید بتوان گفت در سنت فلسفه ی سیاسی غرب، حکومت خودسرانه شکل خاصی از یک حکومت غیرعقلایی تعریف شده است. یکی از مهمترین ویژگیهای این حکومت، بیاعتنایی به قوانین است که نشأت یافته از اصول عقلانی بشری و تمایل به حاکمیت اراده فردی است که چه بسا در قالب قانون ظاهر گردد. حکومت خودسرانه دارای ویژگیهایی است که اهم آنها عبارتند از: - حکومت خودسرانه در خدمت تحقق اراده غیرمحدود حاکمان قرار دارد. - حکومت خودسرانه با موارد یکسان به نحو برابر برخورد نمی کند. - حکومت خودسرانه غیرقابل پیشبینی است به نحوی که نمیتوان حقوق و تکالیف شهروندان را در این نظام حکومتی تعریف و تبیین نمود. - اعمال حکومت خودسرانه، فاقد منطق حقوقی است. با توجه به موارد پیش گفته میتوان اذعان داشت که حکوکت خودسرانه دارای ویژگیهایی که مغایر با آموزه های اصل برابری و خاکمیت قانون است، زیرا که در دولت قانون مدار، تمامی مقام ها و نهادهای سیاسی از جمله پارلمان باید تابع قواعد حقوقی ویژه باشند و هیچیک از مقام ها و نهادهای سیاسی حق تحدید حقوق و آزادیهای بنیادین را جز در چوکات آئین های خاص و پیشبینی شده در قوانین را ندارند. بدین اعتبار، ملاک ارزیابی خودسرانه بودن یا تبعیت از حاکمیت قانون ارزشها واهداف ذهنی حاکم است. حاکمیت قانون در تعارض با قدرت خودسرانه قرار می گیرد، قدرتی که تنها در اندیشه اِعمال قدرت است.
اصل برابری و حقوق اقتصادی از برجستهترین اهداف اقتصادی در جامعه همانا کارآیی اقتصادی است یعنی بتوان از منابع تولید محدود حداکثر استفاده را برد. سطح تولید را بالا برد، به نحوی که از این منابع حداکثر رفاه را برای مردم فراهم آورد. هدف دیگر تأمین عدالت اجتماعی است بدین معنا که تولید ملی به طور عادلانه و منصفانه بین مردم توزیع شود. بنابراین عملکرد بخش خصوصی یا دولت به منظور برآوردن این اهداف معیار و ملاکی است برای ارزیابی موفقیت یا ناکامی آنها، اگر بازار در تأمین این اهداف ماند دولت وارد می شود. از جمله نارساییهای بخش خصوصی در تحقق اهداف عمومی که از دلائل ناکارآمدی قواعد حقوق خصوصی است که عبارتند از: - نابرابری اراده طرفین در قراردادها - دسترسی نابرابر به اطلاعات - انحصار و محدودیت بر رقابت - آثار نامطلوب عوامل خارجی - عدم توجه به منافع عمومی
پایان سخن اصل برابری با اصل حاکمیت قانون ربط وثیقی دارد و بسته به اینکه به کدام یک از برداشتها در خصوص این اصل باور داشته باشیم نظریات متفاوتی میتوان مطرح نمود. از دیدگاه شکلی یکی از مولفه های اصلی حاکمیت قانون، برابری در مقابل قانون است و برابری در مقابل قانون برداشتی شکلی از برابری است؛ که به موجب آن دولت باید با همه ی افراد ملت به طور برابر رفتار نماید و قانون نباید از هیچگونه تفاوت و تبعیض میان افراد سخن بگوید. از دیدگاه و منظر برابری ماهوی، مهمترین عنصر برقراری برابری، اِعمال فراگیر قوانین عام بر همگان و به نحو برابر است، اما در این دیدگاه، جرح و تعدیل قوانین عام به منظور برآوردن مطالبات خاص برخی افراد ضروری داشته می شود. نظریه پردازان طرفدار برابری ماهوی، ایده برابری را در قالب تئوریهای کلیتر عدالت تفسیر می کنند. بدین سان تفسیر آنان از اصول و ویژگیهای عدالت مبنای نظر آنان را از راجع به برابری تشکیل می دهد. در حقیقت اگرچه یک نظریه عدالت به سمت نظریههای توزیعی یا عدالت اجتماعی متمایل باشد، به همان میزان از ایده برابری شکلی فاصله گرفته و تحقق برابری را منوط به نقض ایده عام بودن قانون و اعمال نابرابر قوانین به نفع افراد یا گروههای محروم می داند. به سخنی دیگر، در ایده برابریِ ماهوی، اهدافی برای دولت و قانون تعریف میشود که دولت باید با تصویب قوانین هرچند فاقد ویژگی عام بودن و با اعمال آنها به نحو نابرابر به سمت تحقق آن اهداف حرکت کند. فراتر از این بستگی به نوع دیدگاه از برابری، میتوان جلوههای گوناگون آن را در حقوق اقتصادی و اداری،،، نیز مشاهده کرد که همگی نشأت یافته از همان اصول برابری اند.
* نیره انصاری، متخصص حقوق بین الملل خصوصی، نویسنده و پژوهشگر
[ جمعه یازدهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 14:46 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
پیش نویس قانون اساسی ایران آینده حکومت دموکراتیک،Democratic Governance آزادی ایرانیان در گرو حکومت سکولار دموکراتیک فصل پایانی اصل برابری و قدرت خودسرانه اصل برابری و حقوق اقتصادی واقعیت این است که قانون اساسی جمهوری اسلامی که شالوده و بنیاد نظام کنونی است، بر پایه جهان بینی حکومت اسلامی (اسلام شیعی باورمند به ولایت مطلقه فقیه) تدوین شده است. تعویض کلمه «حکومت» با کلمه فاخر «جمهوری» در چند ماه پیش از بهمن( 1357) بیشتر جنبه یک بسته بندی برای بازاریابی سیاسی و جلب هر چه بیشتر مردم و به ویژه تحصیلکردگان را داشته است. اجمال و ابهام و منقصت های ساختاری قانون اساسی کنونی منجمله تبعیض بین شهروندان ایران و عدم تفکیک عملی قوای سه گانه، این قانون اساسی را غیر عملی و بحران ساز میسازد. به باور این قلم به عنوان یک حقوق دان، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر، با توجه به ابعاد و گسترد گی بحرانهای کشور، و نیز مقایسه قانون اساسی جمهوری اسلامی با اعلامیه جهانی حقوق بشر، میثاقهای الحاقی آن و قوانین اساسی بیش از چهل کشور جهان، مشکلات و منشاء بحرانهای موجود درایران، نشأت یافته از ساختار قانون اساسی جمهوری اسلامی است. نقض گسترده و مستمر حقوق بشر در ایران محصول تدوین چنین قانون اساسی آسمانی و اصلاح ناپذیری است! راهکار بنیادین کدام است؟ بر این اساس تدوین قانون اساسی ایران نوین برمبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای دوگانه الحاقی که در آن نهاد دین از نهاد دولت جدا باشد (ساختار حقوقی)، همراه با اجرای درست آن وگسترش فرهنگ حقوق بشری در ایران (ساختار حقیقی)، راه حل بنیادی مشکلات کنونی بوده، موجب خوشنودی ایرانیان گردیده و ضامن جاودانگی ایران زمین خواهد بود. اعلامیه جهانی حقوق بشر نتیجه خرد جمعی اندیشمندان جهان است که پس از دو سال کوشش و( 1333) رای گیری جداگانه در مورد هر کلمه، جمله، بند و ماده آن، در جلسه تاریخی (10 دسامبر 1948 برابر با 1327 خورشیدی) مجمع عمومی سازمان ملل متحد با( 48 رای موافق ( منجمله کشورایران)، 8 رای ممتنع و بدون هیچ رای مخالف) به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسیده است. به استناد مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر، حیثیت ذاتی کلیه اعضای خانواده بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان، اساس آزادی و عدالت و صلح را در جهان تشکیل میدهد. به موجب ماده (1):« تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و به حیث حیثیت و حقوق با هم برابرند.» اعتبار اخلاقی و معنوی اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای دوگانه الحاقی آن به میزانی است که عین کلمات، جملات، عبارات و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی آن در قوانین اساسی بیش از یکصد کشور جهان انعکاس یافته است. در بین قوانین اساسی بیان شده در بالا، قوانین اساسی حداقل (40)کشور ونیز اتحادیه اروپا به صراحت از اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی آن نام میبرند. تفاوت قانون اساسی ایران نوین با قوانین یاد شده در این است که افزون بر این که زیر بنا و چارچوب ساختاری قانون اساسی ایران آینده بر مبنا و به استناد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی آن خواهد بود، بل، این امر به مثابه تدوین مترقی ترین قانون اساسی جهان، یعنی همان قانونی که به گواهی کتیبه کوروش، دربیش از( 2500) سال پیش، مبشر و پیشرو حقوق بشر در جهان بوده است. پیش نویسهای قانون اساسی ایران آینده پیش نویس 1- قانون اساسی جمهوری ایران (پیشنهادی) - اندیشگاه ملی ایرانیان : این پیش نویس مشتمل بر (150) اصل، تاكيد بر برابری همه افراد مملكت درمقابل قانون و برپائی دموكراسی و همبستگی ملی از طریق جمهوری پارلمانی بصورت دولتی واحد و غیر قابل تجزیه است ولی حق خودمختاری اقوام را ازنظراجتماعی، اقتصادی وفرهنگی برسميت شناخته وتضمين مينمايد. پیش نویس 2- قانون اساسی جمهوری ایران –آقای عدلان پارسا: این پیش نویس مشتمل بر( 192) اصل و نظام جمهوری سکولار است. رئیس جمهور بدون دخالت در امر سیاست و حکومت، پاسداری از قانون اساسی را به عهده دارد. پیش نویس 3- طرح قانون اساسی جمهوری فدرال ايران- شوراي موقت سوسياليستهای چپ ايران: این پیش نویس مشتمل بر (147) اصل بوده، اصل (1) آن ترکیبی از ماده (1 و بند 1 ) از مقدمه اعلامیه جهانی حقوق بشر است. انسانها بدون استثنا در برابر قانون برابرند. پیش نویس 4- قانون اساسی جمهوری ایران (پیشنهادی) – دکتر محمود رزاقی وهمکاران: این پیش نویس مشتمل بر(135) اصل، که ابتناء دارد بر جمهوری پارلمانی، تضمین حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، جدائی دین از حکومت و عدم تمرکز قدرت است. پیش نویس 5- قانون اساسی ایران برای ایران فردا – خانمها ماندانا زند کریمی و پریچهر فرزام : این پیش نویس مشتمل بر(144) اصل است. ارج نهادن به فرهنگ سیاسی و تمدن دیرپای سرزمین ایران و باور به ارزشهای انسانی و آزادیهای فردی، پایههای اندیشهای این پیش نویس است. پیش نویس 6- قانون اساسی پیشنهادی برای حکومت آینده – آقای کاوه شیرزاد : این پیش نویس مشتمل بر( 267) اصل، مبتنی بر جدايی كامل دين از سياست و يك نظام سكولار غير دينی (نه ضد دينی) و غير ايدئولوژيك است. از ویژگیهای این پیش نویس، تعریف همزمان دو حكومت جمهوری پارلمانی و پادشاهی پارلمانی است. پیش نویس 7- قانون اساسی پیشنهادی - بینش نوین: این پیش نویس براین اصل مطلق تاکید میکند که طرز انتخاب و نوع ساختار حکومت از آن ملت است. اگر چه این پیش نویس در چهار چوب حکومت جمهوری نوشته شده، اما با جایگزینی پادشاهی مشروطه در قسمت نیروی اجرائی حکومت، میتوان آن را به قانون اساسی حکومت پادشاهی پیوند داد. قانون اساسی مورد پسند مردم ایران همه پرسی از مردم شریف ایران ****************************** قانون اساسی نوین بر پایه ی اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای دو گانه الحاقی تدوین قانون اساسی نوین ایران آینده توسط مجلس موسسان 1- به عنوان بنیادی ترین سند و میثاق ملی (ساختار حقوقی قدرت)، ضامن حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور و مبدا و منشا قوانین و مقرارتی باشد که پاسخگوی نیازهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی ، اقتصادی، و اخلاقی و معنوی شهر وندان ایران بوده، سبب رضایتمندی ایشان گردد. بهترین راه برای تامین منافع ملت («منافع ملی») و جلوگیری از نفوذ استعمارگران، و درعین حال دوستی با سایر ملل، حفظ حقوق و آزایهادی یکسان و انتقال ناپذیر شهروندان ایران است. 2- کلمات، عبارات، جملات و مواد روشنی را برگزیند تا از به قدرت رسیدن مدیران (ساختار حقیقی قدرت) غیر پاسخگو، ناکارآمد و فاسد جلوگیری کند. قدرت، بدون مسئولیت و پاسخگوئی مفهوم ندارد. 3- راه ها، وسائل، ملزومات و امکاناتی را تامین نماید که فرهنگ حقوق بشری (منجمله دموکراسی) را در ایران نهادینه و برگشت ناپذیر بنماید. پیشنهادهایی در خصوص تدوین قانون اساسی ایران آینده: پیشنهاد 1- اعلامیه جهانی حقوق بشر (برگردان فارسی سازمان ملل متحد) و میثاقهای دوگانه الحاقی آن (برگردان رسمی سال 1354)، پیوست و جزء جدایی ناپذیر قانون اساسی نوین ایران گردند. شایسته است که تدوین کنندگان قانون اساسی ایران آینده اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای دوگانه الحاقی را به دقت مطالعه کرده و در طول مدت تهیه و تنظیم این قانون اساسی، روح و مفاد اسناد حقوق بشری را مطمح نظر قرار دهند. پیشنهاد 2- مادهای به این مفهوم در قانون اساسی ایران آینده گنجانیده شود: هیچ یک از مواد این قانون اساسی و یا قوانین و مقرارت ناشی از آن نباید به نحوی تفسیر گردد که حقوق و آزادیهای مصرحه دراعلامیه جهانی حقوق بشر و دو میثاق الحاقی آن را برای شهروندان ایران محدود نماید. پیشنهاد 3- هرگونه دعوت، ترغیب، فعالیت و یا اقدام در جهت توهین، کینه و تنفرمذهبی، قومی، ملیتی، نژادی، زبانی، اعتقادی و جنسیتی برای شهروندان ایران (در داخل و خارج کشور) ممنوع گردد. تمامی مذاهب و اماکن متعلقه میبایستی مورد احترام کامل باشند. پیشنهاد 4- قوانین اساسی مورد مطالعه و بهره برداری به قرار زیراند: قانون اساسی سوئد که مشتمل بر چهار قانون اساسی است: پادشاهی قانون اساسی کانادا (1982) - دولت فدرال پیشنهاد 5- نظریه های شهروندان ایران به ویژه آنها که ستم افزون دیدهاند یعنی زنان، اقوام ایرانی ( ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن...) و مسلمانان شیعه و سنی، زردشتیان، یهودیان، مسیحیان و سایر مذاهب را دریافت نموده، به دقت مورد مطالعه قرار گیرند. پیشنهاد 6- مردم شریف ایران صاحبان، مالکان و فرمانروایان کشور ایران بوده، هیچ مقامی نمیتواند خود را آقا، ارباب، قیم، ولی فقیه و یا سایه خدا بر سرآنان بداند. - مردم شریف ایران دارای حقوق شهروندی یکسان و انتقال ناپذیر بوده، هیچکس به حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی، قومیت، وضع اجتماعی، ثروت، و ولادت برتر از دیگری نیست. - از آنجا که اراده مردم شریف ایران، اساس و منشا قدرت نظام حاکمه است، مردم ایران نمایندگان قوه مقننه و روسای قوه مجریه و قضائیه را مستقیما انتخاب میکنند تا زیر نظر ایشان به موجب اصول قانون اساسی انجام وظیفه کنند. روسای قوای سه گانه، خدمتگزاران مردم شریف ایران بوده، بطور جداگانه و مشترکا در مقابل مردم و نمایندگان آنها مسئول و پاسخگو هستند و با رای ملت (و یا نمایندگان ملت) قابل عزل میباشند. پیشنهاد 7- به منظور جبران تحقیر و توهین های روا داشته شده بر زنان شریف هموطن و نیز جلوگیری از تکرار این فاجعه، شایسته است که درانتخابات مجلس موسسان و قوه مقننه (مجلس شورای ملی)، تعداد نمایندگان مرد و زن از حوزههای انتخاباتی برابر باشند. زنان ایران شایستگی خود را در همه زمینهها به اثبات رسانیده، دستاوردهای آنان موجب افتخار همه ایرانیان است. از اینرو شایسته است که زنان با در صد قابل توجهی در هیات وزیران هم حضور داشته باشند. [بخاطر داشته باشیم که تدوین و تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر از برجسته ترین سندی بشمار می آید که در طول تاریخ به منظور حفظ حقوق و آزادیهای همه انسانها تهیه و تدوین شده است، و ایضاً تحت نظارت وهدایت یک زن انجام پذیرفته است] . پیشنهاد 8- به منظور جبران ستم فراوان نقض حقوق و آزادیهای اقوام ایرانی ( ترک، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن...) و بهبود اداره کشور، شایسته است که قانون اساسی ایران آینده، نوعی فدرالیسم یا خود مختاری را در چارچوب ایرانی یکپارچه و مستقل مورد مداقه قرار دهد. افزون بر این پیشنهاد می گردد که در هر زمان، حداقل یک وزیر به نمایندگی از هر یک از این اقوام ایرانی در هیات وزیران خدمت کنند. پیشنهاد ٩ - به منظور احترام به مذهب اکثریت ملت ایران، شایسته است که نمایندگان ملت شریف ایران در مجلس موسسان اعطای نوعی خودمختاری مذهبی (فقهی، تولیت پاسخگوی موقوفات...) را برای شهرهای مشهد و قم( حوزه هاي علميه در اين دو شهر) مورد بررسی قرار دهند! ( با مطمح نظر قرار دادن نظریه مردم) پیشنهاد (10)- به منظور نهادینه کردن فرهنگ حقوق بشری در ساختار حقیقی قدرت در ایران، گنجاندن اقدامات زیر در قانون اساسی ایرا ن آینده مورد بررسی قرار گیرد: اقدام 1 - نظر باینکه دولت ایران یکی از امضا کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای الحاقی آن بوده و متعهد است که گزارش سالانهای در مورد وضعیت حقوق بشر در ایران به سازمان ملل متحد ارسال دارد، اعضای یک «شورای حقوق بشر» (5 تا 7 تن) با رای مستقیم شهروندان ایران انتخاب گردند تا وظایف زیر را انجام دهند: وظیفه یک - گزارشات سه ماهه و سالیانه دقیقی در مورد پیشرفتها (و یا موانع) در هر یک از مواد سی گانه اعلامیه جهانی حقوق بشررا به مردم شریف ایران (و ترجمه گزارشات سالیانه خود را به سازمان ملل متحد) ارائه دارد. وظیفه دو - به استناد پروتکل اختیاری منضم به میثاق حقوق مدنی و سیاسی، شکایت شهروندان ایران علیه دولت جمهوری اسلامی دایر برادعای نقض حقوق بشر را به سازمان ملل متحد تسهیل نماید (درصورتیکه فرد شاکی قبلا از کلیه راهها و وسائل قانونی در کشور برای احقاق حق خود استفاده کرده و پاسخ منفی گرفته باشد). شورای یاد شده به حیث تحقیق و تفحص در همه امور حقوق بشری اختیار تام داشته و در حوزه وظایفش غیر قابل تعقیب است. اقدام 2- فراهم آوردن طرق، وسائل، ملزومات و امکاناتی که اعلامیه جهانی حقوق بشر دائما مطمح نظر شهروندان ایران بوده و بوسیله آموزش و پرورش، فرهنگ احترام به حقوق و آزادیهای دیگران نهادینه شود. اقدام 3 - دولت ایران هر ساله روز (20 آذر، مقارن با 10 دسامبر) یعنی سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر یا «روز حقوق بشر» را به منظور قدردانی از همه شهروندان ایران و بزرگداشت حقوق و آزادیهای انسانی، جشن بگیرد . پیشنهاد (11)- پیش نویس مقدماتی قانون اساسی ایران آینده که توسط مجلس موسسان تهیه گردیده ، در روزنامههای کثیر الانتشار کشور منتشر گردد تا شهروندان ایران بتوانند در ظرف مدت تعیینی از سوی مجلس موسسان نظرات و پیشنهادات کتبی خود را آزادانه و بطور عمومی به این مجلس تقدیم نمایند. درتدوین پیش نویس نهائی قانون اساسی ایران آینده، افزون بر بررسی کلیه نظرات و پیشنهادات دریافت شده، ترتیب، هماهنگی و عدم تضاد و تقابل بین فصلها، بخشها، مواد و بندها و تبصره های قانون اساسی نیز بایستی مورد توجه و امعان نظر قرار گیرد. همچنین این قانون اساسی بایستی قابلیت اصلاح، بازنگری و یا تغییر را در آینده داشته باشد. پیش نویس نهائی قانون اساسی ایران آینده که توسط نمایندگان واقعی و منتخب مردم در مجلس موسسان تهیه و تدوین شده است، برای تصویب به مردم شریف ایران ارائه گردد. منابع: - قانون اساسی سوئد که مشتمل بر چهار قانون اساسی است- : نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده،پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر [ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:24 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:22 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
حکومت دموکراتیک،Democratic Governance
(فصل نخست) [ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:21 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:18 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:16 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:13 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
شهروند و جایگاهش در عصر جهانی! بخش پایانی بر اساس آنچه پیش گفته، به باور این قلم:« در این عصر جهانی حکومت در چوکات مرزهای سیاسی خود «قدرت بلامنازع» بشمار نرفته و این حکومت ها مجاز به هر نوع رفتاری با شهروندان خود نبوده و برای رفتارهای غیرانسانی خود با شهروندان ناگزیر از پاسخگویی به سازمان ها، نهادها و دولت های دیگر و حتا « افکار عمومی جهانی» هستند. حقوق شهروندی و حقوقی که اهالی یک کشور باید ازآن برخوردار شوند بر دو دسته است . شهروندی جهانی منابع: نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگرو کوشنده حقوق بشر [ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:5 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
شهروند و جایگاهش در عصرجهانی !
بخش نخست - شهروند از شهر(city)ریشه میگیرد و(city)ازواژه لاتینی "لوتیاس" (livitas) مشتق است ، لویتاس تقریبا معادل واژه پلیس(plice)درزبان وفرهنگ یونانی است . بنابراین ، شهر تنها مجتمعی از ساکنین یک منطقه معین نیست بلکه مفهوم واحد سیاسی مستقلی را افاده می کند .به همین جهت است که شهروند تنها به ساکن شهر گفته نمی شود بل، معنای فراتر ازآن را به همراه دارد . شهروند فراتر از اینکه ساکن شهر است درسازماندهی شهر وتدارک وتنظیم قواعد زندگی درشهر وتدوین قانون حاکم بر شهر ومملکت نیز مشارکت دارد. - شهروند ترجمه واژه (citizenship) است . اصطلاح یاد شده در قرن هفدهم وارد ادبیات حقوقی وسیاسی شد. تحولات تاریخی ناشی از مبارزات اجتماعی مردم اروپا برای کسب حقوق برابر ورفع تبعیض و الغای سنتهای دوران فئودالیته موجب تولد این اصطلاح گردید.اساساً این اصطلاح در ادبیات فارسی و حقوقی ما سابقه چندانی ندارد.در ایران تا پیش از مشروطیت به جای این واژه از کلمه رعیت و رعایا استفاده می شد. به سخنی دیگر درسلسله مراتب نظام اجتماعی ، مردم ،رعیت پادشاه و تابع و فرمانبردار او تلقی می شدند. پس از مشروطیت حتی پس از تصویب قانون مدنی ، افراد جامعه ایرانی از دیدگاه حقوقی ، تبعه دولت ایران معرفی می شدند. یعنی ایرانیان به عنوان تبعه باید تابع دولت متبوع خود باشند. به ظاهر نخستین فرهنگ فارسی که کلمه شهروند را در خود جای داده است فرهنگ فارسی امروز است که در آن، این تعریف ارایه شده است:"کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد." - "شهروند" مرکب از دو کلمه"شهر"به معنای جامعه انسانی و"وند"بمعنای عضووابسته به این جامعه است. مفهوم شهروند را می توان از حیث دیرینگی به یونان باستان نسبت داد. این مفهوم به کسانی که در دولت شهر "پلیس" به دلیل سکونت در شهر دارای حقوق سیاسی بودند اطلاق می گردید. البته هر چند "پلیس" یک واحد سیاسی مستقل بود که شهروندان در کنار بردگان و غیر شهروندان زندگی می کردند اما صرف سکونت افراد درشهر، آنها را از اختیار شهروندی که در واقع حق مشارکت در اداره عمومی دخالت در حوزه سیاسی عمومی بود برخوردار نمی نمود.حق بهره مندی از این امتیاز به کسب برخی فضایل خاص در انسانها بر می گشت و کسانی که در کسب و تحصیل فضایل موفق نبوده و دارای فضلیت سیاسی نمی شدند از این حق محروم بودند. نخستین فیلسوف و متفکر سیاسی که به مفهوم شهروند در تئوریهای سیاسی پرداخته است "افلاطون" بود. افلاطون در کتاب "جمهوری" که در آن مدل مدینه فاضله را به خواننده معرفی کرد شهروندان را یکی از محورهای اصلی تاسیس دولت و حکومت مطلوب قرارمی دهد. ارسطو نیز به بحث در زمینه شهروندی می پردازد و شهروند را کسی می داند که در حکمرانی و فرمانبرداری سهیم باشد. او بر این باور بوده است که یک شهروند خوب باید بداند که چگونه همچون یک آزاد مرد حکمرانی و چگونه همانند آزاد مرد فرمانبرداری کند. به استناد این استدلال فرد با ترک زندگی خصوصی وارد دنیای سیاست می شود. مفهوم شهروند و شهروندی به گونه ی برجسته طی دو هزار و پانصدسال گذشته دچار نوسان بوده است و نقاط عطف آن آتن سده چهارم، دوره رنسانس وانقلاب فرانسه است که موضوع شهروندی به نحو برجسته ای مورد توجه واقع شد. قدرمتیقن به صرف گردآمدن افراد درمکانی خاص و تشکیل اجتماع انسانی، شهروند بوجود نمی آید. به بیانی دیگر اجتماع انسانی شرط لازم شهروندی محسوب می شود ولی شرط کافی نیست. افراد زمانی لقب شهروندی را به خود می گیرند که حقوق و تکالیف خود را بشناسند و به آن عمل کنند و آن وقت است که مدینه تشکیل می شود و شهروند معنا و مفهوم پیدا می کند. - اگر شهروند را به حیث واژه شناسی تعریف نموده و آنرا معادل (citoyen )مشتق از شهر (cite) بشمریم که از واژه (civitas) میآید، میتوان نتیجهگرفت که شهروند به آنگروه از جامعه گفته میشود که از حقوقی همچون مشارکت در تدوین قواعد رفتار اجتماعی برخوردار است. بدینترتیب به آن گروه از اعضای جامعه که بدون این که درتدوین قانون مشارکت داده شوند، مکلف به اطاعت از آنند،شهروند خطاب نمیگردد. - درتعریف شهروند میتوان گفت؛ شهروند کسی است که حقوق فردی وجمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع میکند قانون را میشناسد وبه آن عمل میکند و از طریق آن مطالبه میکند،از حقوق معینی برخوردار است ،میداند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع ازحقوق خودش و فردیکه در امور شهرمشارکت دارد. پس شهروندی نه تنهابه معنای سکونت دریک شهربه مدت مشخص که به معنای مجموعه ای ازآگاهیهای حقوقی فردی واجتماعی است. دریک جامعه مدنی حقوقی که فرد عبارتند ازحقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندانی که جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی و حقوق اجتماعی که دربرگیرنده ی حقوق اقتصادی ونیزحداقل استانداردهای زندگی درتسهیلات اجتماعی است. گروهی از جامعهشناسان، دسته اخیر از اعضای جامعه را تحت عنوان "رعیت" قرار میدهند و گروهی دیگر از عنوان "شهروند محق" در برابر "شهروند مکلف" یاد میکنند تا تفکیک بین این دو طیف از اعضای جامعه را نشان دهند. جامعه هاي توسعهیافته کنونی، تفکیک یاد شده را منحصراً در در حیطه "تبعهبودن" و "بیگانهبودن" میپذیرند و حقوق سیاسی را که مشارکت در انتخابات مجالس قانونگذاری وجه ممتاز آن است، مختص شهروندان برمیشمرند و این بهرهمندی از حقوق شهروندی را مولود حاکمیت مولود میدانند که خاص اتباع دولت،کشور است، یعنی اشخاصی که صاحب حق حاکمیتاند و در پرتو این حق، چگونگی اداره جامعه را از طریق قراردادی که به آن قانون اساسی گفته میشود، معین مینمایند و بهموجب این قرارداد، گروهی را از بین خود برمیگزینند و زمام اداره جامعه را برای مدتی معیّن به آنان میسپارند. در این جامعه ها، بیگانگان از سایر حقوق که مولود رابطه شهروندی نیست، بهرهمندند. حقوق شهروندی(Citizenship Rights )گفتمانی نوین در حقوق بشر است که برای نخستین بار در منشور حقوق بشروشهروند فرانسه 1789(The Declaration of the Rights of Man and of the Citizen, Franes )مطرح شد و روز به روز در حال بسط و گسترش است. حقوق شهروندی مربوط به آن بخش از حقوق عمومی و حقوق بشر است که حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهروندان را به حیث تابعیت سیاسی شان به شهر، مورد شناسایی و محافظت قرار می دهد. فراتر از این موارد شهروندی از کهنترین مفاهیم سیاسی، اجتماعی، برگرفته از واژه لاتین (Civitas) است که به افراد صاحب حقوق سیاسی و ساکن در دولت شهر اطلاق میگردید. با توجه به قدرت زیاد، این مفهوم درمعانی متفاوتی بهکاررفته و هنوز هم یکی از بحثانگیزترین مفاهیم بهشمار میرود. زیرا که شهروندی در تحولات تاریخی، معرف نوعی رابطه سیاسی، اجتماعی و حقوقی میان افراد جامعه و قدرت سیاسی حاکم بوده است. باید توجه داشت که شهروندی از نقطه نظر حقوقی، روابط میان دولت و ساکنان کشور را در موقعیتهای قانونی واگذار شده به بخشهای مختلف جمعیت برحسب سن، جنس، پیوندهای خانوادگی، هویت قومی و غیره آن گونه که در نظام حقوقی تدوین شده، نشان میدهد. اچ.آر.جی.گریوز می گوید که:«حقوق شهروندی بهتر است که تکالیف و وظایف دولت در برابر اعضایش نامیده شود.» با وجود این تعریف باربالت بر این نظر است که: "همه حق هایی که دولت را محدود می کنند فی نفسه حقوق شهروندی نیستند، اما همه حقوق شهروندی در این ویژگی سهیم هستند، اگرچه حقوق خاص و غیر یکسان و متفاوت شهروندی به شیوه های مختلف این کار را انجام می دهند.» این مسئله تا حدودی روشن می کند که چرا حقوق شهروندی که فراگیر و عام است، و بنابراین به طور کلی منافع و سود همه کسانی که در آن حقوق سهیم هستند را برآورده می کند، در واقع، تمایل به برآوردن منافع اجتماعی خاص، و به خصوص طبقات اجتماعی خاص، به شکل مختلف و نه یکسان را دارند. وی باورمند است که حقوق شهروندی به عنوان حقوق افراد در جامعه یک دولت ملی در نهایت به وسیله دولت، حفظ و تأمین خواهد شد، اما این خصلت و ویژگی منحصر به فرد، حقوق شهروندی نیست. به طور کلی حقوق، تکالیف و وظایف را از دیگران مطالبه می کنند. حقوق شهروندی در واقع، مجموعه حقوقی است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود دارا می شوند و نیز اطلاقی عام است بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعدی که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت می کند. دارنده این حقوق یعنی شهروند، به تک تک افرادی که در یک جامعه زندگی می کنند، اطلاق می شود، فراتراز مفهومی تحت عنوان تابعیت، بدون ابتنای بر سلسله مراتب، موقعیت هایی متمایز برای افراد، وجود شرایطی برای به رسمیت شناخته شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگانی خاص، و در مقابل مبتنی است بر رابطه ی چندسویه بین دولت، جامعه و شهروندان و وجود یک اخلاق مشارکت و موقعیتی فعالانه." قدرمتیقن این که حقوق شهروندی، حقوقی نیستند که باید درصدد تاسیس و یا ایجاد آنها باشیم، بل،حقوق شهروندی، غالباً حقوقی ثابت نزد انسان هایی شناخته می شود که عنوان شهروند را با خود دارند. در این میان وظیفه جامعه، دولت و قانونگذار این است که ابتدا این حقوق را به خوبی بشناسند و سپس خود را ملزم به رعایت این حقوق و رفع موانع موجود بر سر راه احقاق آن دانسته و آن را نهادینه نمایند. - حقوق شهروندی "حقوقی است که به وسیله قانون برای همه مردم مشروع شناخته شده است ، و این حقوق عبارت است از مجموعه ای از حقوق و امتیازاتی که در نظام حقوقی یک کشور به شهروندان آن ، با لحاظ نمودن دو اصل «کرامت انسانی» و «منع تبعیض» در جهت فراهم سازی زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنها تعلق می گیرد."
(ادامه دارد) [ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:4 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:3 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
حقوق شهروندی و حقوق زنان! «به نظر میرسد دولت جمهوری اسلامی، جهت پیشگیری از مواجهه با محدودیتهای فرهنگی و سنتی این حوزة پر چالش صلاح را در آن دیده پاسخ صریح و روشنی به زیست سیاسی زنان ارائه ندهد. به باور این قلم، نهادینه شدن مفهوم شهروند و تحقـق حقـوق متنـاظر بـر آن بـه طـور اعـم نیازمنـد فرهنـگ سـازی و شهروندسازی است تا تغییرات و تحولات مورد نیاز در بسترهای ذهنی، تاریخی، اجتمـاعی و باورهـ ای عرفـی جامعـه ازمسیر آموزش، پیوند و مصالحه میان آیین و اندیشه شهروندی با جامعه مدنی ایجاد نشـود، نمـی تـوان بـه پیـاده سـازی حقهای شهروندی امیدوار بود.» یکی از مؤلفه های کلان عرصة توسعه، تحکیم و ترویج شهروندی و حقوق ناظر بـر آن، تمهیـد بسـترهای حقـوقی و حقیقی لازم بهره مندی عادلانه از سوی اعضاء جامعه از منافع، مزایا و حقوق شهروندی است مطلب کلیدی قابل تأمل این است که پس از گذشت چندین سال از ایفاء نقش مادری اعلامیه جهانی حقـوق بشـر،سازمان ملل متحد و سایر مراجع ذی ربط بین المللی خسته از جنـگ هـای جهـانی و منطقـه ای بـا درک و دریافت صحیح از مفاهیم عام و کلی امنیت و صلح و انسانیت ... اذعان و اعتراف نمودند زنان محق هستند از مصادیق و مفاهیم نسل های چند گانه و تفکیک ناپذیر حقوق مدنی، سیاسی اجتماعی و اقتصادی بویژه حیثیت و کرامت انسانی وعرصه های تضمین کننده انها در چارچوب توسعه بهره مند گردند. تاریخچه حقوق شهروندی با این تفاوت عمده که حقوق بشر به عنوان عالی ترین هنجار بشری و حقوق شهروندی ملهـم از حقـوق جاری و اساسی، واحدی از مراتب آن هنجار مرجع محسوب میشود منابع و ماخذ: نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگرو کوشنده حقوق بشر [ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:0 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بینالمل ]
|
||
| [ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] | ||