قانون اساسی آینده ایران
تدوین قانون اساسی ایران ،حقوقدان،متخصص حقوق بین‌المل نیره انصاری 
قالب وبلاگ
شهروند و جایگاهش در عصر جهانی!
بخش پایانی
بر اساس آنچه پیش گفته، به باور این قلم:« در این عصر جهانی حکومت در چوکات مرزهای سیاسی خود «قدرت بلامنازع» بشمار نرفته و این حکومت ها مجاز به هر نوع رفتاری با شهروندان خود نبوده و برای رفتارهای غیرانسانی خود با شهروندان ناگزیر از پاسخگویی به سازمان ها، نهادها و دولت های دیگر و حتا « افکار عمومی جهانی» هستند.

حقوق شهروندی و حقوقی که اهالی یک کشور باید ازآن برخوردار شوند بر دو دسته است .
دسته نخست: حقوقی که تک تک شهروندان نسبت به یکدیگر دارند و باید رعایت نمایند که نماد اجتماعی این بخش از حقوق شهروندی در مصادیق حقوق خصوصی است.
دسته دوم: بخش اعظمی از حقوق شهروندی که در حقوق عمومی و برخی قواعد آمره نمایان میگردد، حقوقی است که باید توسط دولت و حکومت نسبت به شهروند رعایت گردد و اهمیت بالای این بخش از حقوق شهروندی از آن جهت است که دو طرف این معادله قدرتی نابرابر دارند زیرا که در یک طرف افراد و شهروندان هستند با توانایی بسیار کم و بدون قدرت و اقتدار و در سوی دیگر این معادله دولت و حاکمیت است که اختیارات و اقتدار بی حد و حصر دارد و اساسا همین بخش از حقوق شهروندی که تکلیف دولتها نسبت به شهروند محسوب میشود است که با اهمیت جلوه می کند و برای جامعه مترقی مهم است که دولت تمام وکمال به تکالیف خود عمل نموده و در یک توازن منطقی حقوق شهروندان و حدود خود را رعایت نماید.
"شهروند به کسی اطلاق می شود که تحت الحمایه حکومتی باشد و قوانین و مقررات آن حکومت را به رسمیت بشناسد و جزو جامعه ای محسوب گردد که دولت تمام امتیازات و حقوق آن جامعه را به تمام معنی قبول داشته باشد و در واقع دولت بخشی از آن جامعه به حساب آید."
واژه شهروند رامیتوان معادل واژه( cityzen ) دانست. تعریف های مختلفی هم برای حقوق شهروندی ارائه شده است و آن این که؛ مجموع آزادی هایی که افراد یک جامعه از آن بهره مند هستند؛ اصطلاحاً حقوق و آزادی های فردی ،حقوق عمومی شهروندان یا حقوق بشر و شهروند می نامند.
"اصطلاح حقوق شهروندی از دو واژه‌، حقوق و شهروند ترکیب یافته و معنای نویی را افاده می‌نماید. حق به حیث لغوی و واژه شناسی کاربردهای گسترده و گوناگونی دارد که در اینجا تنها به دو مورد آن اشاره می‌شود: حق بهره یا نصیبی است که هر موجودی نسبت به دیگری دارد و آن دیگری ملزم به رعایت آن می‌باشد. به این مفهوم که هر کسی در هستی و جهان، متناسب با موقعیت خود در جامعه، سهمی در حیات و منابع زیر زمینی و رو زمینی دارد و دیگران ملزم هستند که به این حقوق احترام بگذارند و آنها را به رسمیت بشناسند".
"واژه شهروند معمولاً همراه با واژه دولت مطرح گردید. و ظهور آن را میتوان مصادف با پیدایش نخستین دولت های ملی دانست."درهرجامعه ای به ضرورت حکومتی وجود دارد .در هرحکومت دو گروه عمده را میتوان تشخیص داد .گروه حاکم، که در حکم فرماندهان جامعه هستند .و در مقابل سایر افراد جامعه که محکوم به تبعیت از گروه نخست هستند (فرمانبران). که البته هر کدام از دو گروه فوق در جامعه ها و دوره های مختلف عناوین مختلفی به خود می گیرند. هر کدام از این عناوین حقوق و وظایف خاصی را ایجاب می کند.
" حقوق شهروندی از اصطلاحاتی است که در مائه ی هفدهم وارد ادبیات حقوقی و سیاسی شده است. این اصطلاح هر چند مفهومی است تاریخی که مبانی آن در تمام مکاتب فلسفی جهان به ویژه یونان باستان وجود داشته است،البته با تفاوت‌هایی نسبت به مفهوم شهروندی در اعصار پیشین و شهروندی در دوره‌ی کنونی، بگونه‌ای مشخص اما این اصطلاح از قرن هفدهم به بعد هستی می‌یابد."
- حقوق شهروندی تازه، دارای دو ویژگی بارز است که آن را از سایر مفاهیم حقوقی جدا می‌سازد.
نخست: حقوق شهروندی مدرن جدا از حقوق بشر به شمار می‌آید. این استقلال بدین مفهوم است که باید با دید و نگاهی خاص این علم را تعریف و تشریح کرد. اگر حقوق شهروندی مدرن از حقوق بشر جداست، پس مفاهیم،اهداف و بنیان‌های آن نیز بایستی جداگانه مورد بررسی قرار گرفته و کارکرد‌های آن نیز در این حالت متفاوت خواهد بود. پیوند این رشته با حقوق بشر و مفاهیم اجتماعی و فرهنگی مربوط به شهروندی، لزوما به معنی عدم استقلال آن نخواهد بود، زیرا که تقریبا تمام رشته‌های علوم انسانی با یکدیگر پیوند وثیقی دارند..
دوم: حقوق شهروندی مدرن، بر روابط شهرنشینان با همدیگر و رابطه ایشان با ارگان‌های دولتی دلالت دارد و از این لحاظ بایستی آن را تفسیر خاصی از «حقوق شهروندی» به مفهوم عام به شمار آورد. ادعای «حقوق شهروندی مدرن» و دو ویژگی که از آن یاد شد، نیازمند استدلال دقیق حقوقی و تمسک به آرای پژوهشگران این زمینه است.
"روسو"مفهوم دقیق شهروندی را به شیوه یی ایده آلیستی در ترجیح خیر و صلاح عمومی بر منافع خصوصی تعریف کرد، در آموزه‌های روسو بین حقوق و تکالیف شهروند پیوندی ناگسستنی وجود دارد، شهروند برای تعیین سرنوشت خود افزون بر بهره‌مندی ازحقوق، می‌بایستی تکالیف شهروندی خود را نیز انجام دهد که مشارکت در وضع قوانین واطاعت از آن، بخشی از این تکالیف می‌باشد.
اما در مائه ( 19) چنین رابطه ای میان مفهوم شهروندی و مصلحت عمومی از میان رفت و شهروندان به عنوان افرادی تلقی شدند که اساساص دارای اختلاف منافع در تعیین خیر و صلاح خو یشند. بنابراین شان شهروندی در عصر مدرن لازمه تامین رفاه فردی تلقی شد. از نظر کانت‌، «شهروندی‌ عبارت‌ است‌ از توانایی‌ و استعداد رای‌ دادن‌. اما کسی‌ در جامعه‌ مستقل‌ است‌ که‌ تنها جزیی‌ ازجامعه‌ مشترک‌ المنافع‌ نباشد بل، عضوی‌ از آن‌ باشد.یعنی‌ جزیی‌ که‌ می‌خواهدبر اساس‌ گزینش‌ خود درجامعه‌ عمل‌ کند.
به باور برخی از نظریه پردازان مفهوم شهروندی از سه بعد و یا سه عنصر اصلی تشکیل شده است.
نخست: اینکه شهروندی به مثابه وضعیت قانونی است که برای آن حقوق اجتماعی، سیاسی و شهری خاصی تعریف شده در اینجا شهروند انسانی است که حق دارد به موجب قانون آزادانه عمل کند و در عین حال حمایت قانون را داشته باشد. البته این بدان معنا نیست که شهروند در تدوین حقوق نقشی دارد و یا اینکه حقوق بین شهروندان باید یکدست باشد.
دوم: اینکه شهروندان به عنوان نمایندگان سیاسی می توانند به شکلی فعال در تشکیلات سیاسی مشارکت داشته باشد.
سوم: اینکه شهروند عضوی از جامعه سیاسی است که این جامعه برای او هویت مشخصی تعریف می کند.
" مفهوم شهروند از روزگار یونان باستان که شهروند به مردان آزاد و غیربرده اطلاق می شدتا امروز فراز و فرود های بسیاری را طی کرده است. چنانچه در نهایت اعلامیه استقلال امریکا و قوانین اساسی فرانسه پس از انقلاب کبیر تعابیر و مفاهیم مختلفی را از آن به ارمغان آورد."
هرچند برخی اندیشمندان شهروند را آن دسته از جامعه محسوب می کنند که از حقوقی از قبیل مشارکت در تدوین قواعد رفتار اجتماعی برخوردار است ولی در جامعه های توسعه یافته کنونی، تفکیک یاد شده را منحصراً در حیطه "تبعه بودن" و "بیگانه بودن" می پذیرند و حقوق سیاسی را که مشارکت در انتخابات مجالس قانونگذاری و تعیین رئیس دولت وجه ممتاز آن است، مختص شهروندان برمی شمرند
"شهروند یعنی اشخاصی که صاحب حق حاکمیت اند و در پرتو این حق، چگونگی اداره جامعه را از طریق قراردادی که به آن قانون اساسی گفته می شود، تعیین می کنند و به موجب این قرارداد، گروهی را از بین خود برمی گزینند و زمام اداره جامعه را برای مدتی معین به آنان می سپارند."ارتباط بین دو مفهوم"حق"و "شهروند" که هر دو از مفاهیم مدرن در ساحت اندیشه سیاسی و اجتماعی هستند، چالش های بسیاری را در بین اندیشمندان برانگیخته چنانچه به باور برخی حقوق شهروندی به مجموعه قوانینی گفته می شود که در واقع تحت عنوان کلی حقوق بشر به نیازهای مادی و معنوی نوع بشر معطوف است و به نظر گروهی دیگر، حقوق شهروندی هر چند زیرمجموعه یی از حقوق کلی انسان محسوب می شود اما به نوعی حقوق عالیه انسان را در بر می گیرد.
شهروند بنا بر تعریف ارائه شده"شهروند به اتباع یک کشور که حق حاکمیت خود را به دولت منتخب خود واگذارکرده اند گفته می شود، دارای حقوقی است که دولت به معنای حاکمیت موظف به رعایت آن حقوق است و سرپیچی دولت از وظایف خود در برابر شهروندان حقوق دیگر ملت که عزل حاکمان از منصب حکومت را شامل می شود، زنده می کند."
با شکل گیری دولتهای مدرن و رژیمهای دموکراتیک، تغییرات برجسته ای در عرصه های سیاسی، اقتصادی فرهنگی، و... کشورهای جهان به میان آمد. این تغییرات موجب تقویت رژیم هایی گردید، که مردم در آن نقش مهمی را بازی می کردند. در این رژیمها (دموکراسی ها) حق حاکمیت از آن مردم دانسته شد و بدین ترتیب از حق مردم و حقوق و آزادیهای افراد سخن به میان آمد، که در نتیجه واژه "تبعه" نیز زمینه استفاده خود را از دست داده و از آن پس به جای"تبعه"، واژه"شهروند" رایج گردید.
تفاوت میان «تبعه» و «شهروند»
- تفاوت میان واژه های «تبعه» و «شهروند» در این است، که واژه "تبعه" یا "اتباع" در رژیم های استبدادی مورد استفاده قرار می گرفت و به مردمی اطلاق می شدکه در قلمرو دولت خویش، بدون دست داشتن به حقوق و آزادیهای اساسی بشری (حقوق بشر)زندگی می کردند و تکالیف شان بیشتر از حقوقی بود، که در برابر دولت داشتند.
اما"شهروند" واژه ای است که دررژیمهای دموکراتیک استفاده شده و به افرادی اطلاق می گردد، که با دولت دموکراتیک وابستگی حقوقی،سیاسی دارند و از تمام حقوق و آزادیهای بشری، به استناد قانون اساسی و سایر قوانین ملی، بر خوردار اند."تبعه"یا"شهروند"، حتی اگر در کشور خود زندگی نکند،باز هم رابطه حقوقی، سیاسی آن برقرار بوده و در حالات خاص، مورد حمایت سیاسی و حقوقی کشور خویش قرار می گیرد.
بنابراین "شهروند"واژه ای است منطبق با ارزشها و فرهنگ دموکراتیک و "تبعه"واژه ای است منطبق با فرهنگ استبدادی.
شایان یادآوری است تا به واژه «مقیم» نیز اشاره شود. "مقیم"به کسی اطلاق می شود، که برای مدت معین و یا نامعین، در کشوری که رابطه سیاسی ،حقوقی باآن ندارد(شهروند آن نیست)رحل اقامت می گستراند.
شهروندان هر دولت دموکراتیک دارای یک سلسله حقوق و آزادیهایی هستند، که از آن به نام «حقوق شهروندی» یاد می کنند. حقوق شهروندی ماهیتی دموکراتیک دارد و به تمام حقوق و آزادیهای مدنی، سیاسی اطلاق می شود، که در میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مندرج بوده و توسط قانون اساسی و سایر قوانین ملی بازتاب داده شده باشند.
اساساً مفهوم شهروند هنگامی معنا میابد که هر فرد در اجتماع با سایر افراد از نظر حقوقی و عرفی و وظایف برابر باشد و شاخص هایی مثل جنسیت، دین، نژاد ، قومیت، زبان و سایر مفاهیم در سنجش فرد مورد توجه قرار نگیرند. شهروند برای تحقق یافتن از دو منظر قابل بررسی است.
نخست: دولت بدین معنا که در دولت مدرن تمامی افراد به لحاظ حقوق و وظایف شهروندی با یکدیگر برابر باشند. برای این امر عدالت در آزادی مفهوم پیدا میکند بدین معنا که اگر قرار است آزادی وجود داشته باشد باید برای تمام شهروندان در تمام سطوح باشد.
دوم :اصل" آزادی "برای هرشهروند تا زمانیکه "آزادی شهروندی دیگر را سلب نکرده" بعنوان کامل ترین تعریف آزادی معنا میابد.
در تعریف شهروند می توان گفت که شهروند کسی است که حقوق فردی و جمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع می کند، قانون را می شناسد و به آن عمل می کند و از طریق آن مطالبه می کند، از حقوق معینی برخوردار است. می داند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع از حقوق خودش و فردی که در امور شهر مشارکت دارد. پس شهروند نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص، بل، به معنای مجموعه ای از آگاهی های حقوقی، فردی و اجتماعی است.
"شهروندی نهادی اساسی است که فرد واجد حقوق را به دستگاه‌های حمایت‌کننده‌ی دولت پیوند می دهد. قلمرو مدنی دولت، کانال‌های اصلی را فراهم می‌سازد که افراد می‌توانند، به کمک آن‌ها در امور سیاسی مشارکت کنند و سهمی در حکومت داشته باشند.»
شهروندی در عصر جهانی
حقوق بشر، حقوق مبنایی، بنیادین و انتقال ناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی قلمداد می گردد. حقوق بشر بر پایه حرمت انسانی است که نه قابل انتقال، تفویض و واگذاری است و نه قابلیت صرف نظر نمودن را دارد.
در فلسفه حقوق بشر، در فرهنگ غرب، چنین حقوقی از بدو زایش همراه انسان بوده و به مثابه حقوق طبیعی ائ برشمرده می شود. براین اساس حقوق بشر حقوقی نیست که دولت یا نهادی بتواندآن را به مانند «موهبتی» به فرد اعطا نماید، بل، دولت یا هر نهاد دیگری تنها می‌تواند آن را به رسمیت بشناسد یا نشناسد.
از دیگر سو، حقوق اساسی جز برگرداندن ارزش‌های حقوق بشری به نحوی از حقوق مشخص و مدون و مصوب نمودن آن‌ها در قوانین اساسی کشورهای گوناگون نیست.
بخشی از حقوق اساسی مانند حق زندگی و خدشه ناپذیریِ فیزیکی انسان که الهام یافته از حقوق بشری در شکل و فرم مطلق آن است بایستی از سوی همه دولت ها و نهادها و ایضاً در مورد همگان رعایت گردد.
اما آن بخش دیگر از این حقوق بنیادین، مانند حق مشارکتِ سیاسی که اقتباس از حقوق بشر در شکل نسبی آن است، می‌توانند در برخی از قوانین اساسی، شکل و فرم ملی گرفته و تنها شامل شهروندان کشوری خاص گردد، این بخش را نیز حقوق شهروندی می نامند.
بدین سان حقوق شهروندی آن بخش از حقوق اساسی است که رنگی تعلق ووابستگی ملی به خود گرفته است.
مساله حقوق بشرقدرمتیقن از برجسته‌ترین تحول حقوق بین الملل در قرن بیستم محسوب می گردد.
در کتاب ترمینولوگی حقوق در تعریف «حقوق بشر» چنین آمده است:« مجموعه حقوقی که به سکنه یک کشور اعم از بیگانه و تبعه در برابر دولت داده می شود.»
در موضوع حقوق بشر امر تابعیت نبایستی ورود یابد زیرا این حداقل حقوقی است که انسان در هرجا که هست باید دارا شود.» اما در تعریف حقوقیِ حقوق بشر تصریح شده است:« مجموعه امتیازها متعلق به افراد یک جامعه م مقرر در قواعد جاری/ موضوعه است که افراد، به اعتبار انسان بودن در روابط خود با دیگر افراد جامعه و با قدرت حاکم، با تضمینان و حمایت های لازم، از آن برخوردار می باشند.»
و این در حالی است که حقوق شهروندی مجموعه‌ای از حقوق مدنی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی است که فرد به عنوان تبعه یک کشور از آن برخوردار بوده، و محور تضمین این حقوق «قانون» است که در جامعه، دولت موظف است به نمایندگی از اتباع خود آن را در چارچوب اعلامیه حقوق بشر تصویب و به مرحله ی اجراء گذارد.
از دیگر فراز حقوق شهروندی به حقوقی اطلاق می‌گردد که مربوط به اشخاصِ تابع یک کشور است به دیگر سخن عنصر تابعیت نقش بنیادین را در خصوص دارا بودن یا نبودن حقوق شهروندی ایفاء می نماید از سکنه یک کشور تنها اشخاصی که واجد تابعیت آن آن کشور هستند، از حقوق شهروندی برخوردارند. همچنین اتباع یک کشور که در دیگر کشورها اقامت دارند و نه غیر آن.
برای نمونه؛ حق رأی دادن و شرکت در انتخابات خاص اتباع کشور است اعم از آنکه مقیم باشند یا نباشند.

شهروندی جهانی
شهروندی اساساً یکی از پدیده‌های بنیادین است که جهانی شدن، آن را به چالش کشیده است. در جهانی که در آن مردم پیوسته ازمرزها عبور می کنند، دیگر عضویت در یک دولت – ملت بودن مبنای مناسبی برای شهروندی محسوب نمی گردد.
اما هم‌زمان با عصر جهانی شدن و ظهور سازمان های بین‌المللی و تشکیل نهادهای حقوق بشری مفهوم شهروندی نیزبه حیث مفهوم و تعریف دچار تغییرات گسترده و کلانی گشت. در این دوران جهانی شدن مرزهای سیاسی درنوردیده شده و حاکمیتِ مطلق دولت ها در چوکات و چارچوب مرزهای خود را تحدید نموده و مورد تهدید قرار داد، به نحوی که اگر در دوران پیشین مفهوم شهروند در چهارچوب مرزهای سیاسیِ دولت ها مورد تعریف و تبیین قرار می گرفت، در این دوران هر شهروند افزون بر تعلق متبوع خود به عنوان جزیی از جامعه جهانی نیز از حقوق فراتری برخوردار بود و نهادها، سازمان ها و حتا دولت های دیگر نیز در قبال شهروندان جامعه جهانی مسئول شناخته شدند.
بدین اعتبار، در دوران تازه، تحولات شگرفی در حوزه حقوق شهروندی رخداده است و بر اساس آن، همه احاد جامعه جهانی در قبال امنیت جانی و روانی نوع بشر مسئول قلمداد شده و حکومت ها، نهادها و سازمان های بین‌المللی می‌توانند برای حفظ جان و امنیت شهروندان در هر نقطه از جهان بر اساس قوانین و موازین بین‌المللی دخالت نموده و حکومت ها را از نقض حقوق این شهروندان برحذر داشته و با مجازات های قانونی «نظام بین الملل» مواجه سازند.
بر اساس آنچه پیش گفته، به باور این قلم:« در این عصر جهانی حکومت در چوکات مرزهای سیاسی خود «قدرت بلامنازع» بشمار نرفته و این حکومت ها مجاز به هر نوع رفتاری با شهروندان خود نبوده و برای رفتارهای غیرانسانی خود با شهروندان ناگزیر از پاسخگویی به سازمان ها، نهادها و دولت های دیگر و حتا « افکار عمومی جهانی» هستند.

منابع:
- جعفری لنگرودی، محمدجعفر
- پرتال جامع علوم انسانی
- احیای حقوق شهروندی، ناصر کاتوزیان، فلسفه حقوق، ج اول، ص14
- حقوق شهروندی و تکلیف دولت؛ اسماعیل حسن زاده
- تعریف و تبیین حق از منظر علم حقوق، وبسایت نیره انصاریwww.nayereansari.blogfa.com
- مقاله منشور حقوق شهروندی، نیره انصاری، از همان منبع

نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگرو کوشنده حقوق بشر
27،5،2018 میلادی
6،3،1397 خورشیدی

[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:5 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ


هنر من در اين است كه حقايقِ سودمند اما خشن را با قدرت و شهامتي كافي به مردم بگويم؛ مي بايست به همين عمل بسنده كنم. به هيچ روي، نمي گويم براي چاپلوسي!، بل، براي تمجيد و تعريف آفريده نشده ام، اما هرگاه خواسته ام زبان به ستايش بگشايم، ناشيگري ام بيش از تلخي انتقادهايم به من زيان رسانده است
امکانات وب