قانون اساسی آینده ایران
تدوین قانون اساسی ایران ،حقوقدان،متخصص حقوق بین‌المل نیره انصاری 
قالب وبلاگ

[ سه شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 8:25 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]

از تخلفات پزشکی تا گفتار وزیرامور خارجه آمریکا در مورد خلیج فارس
تخلفات پزشکی و بررسی ابعاد گوناگون قوانین موجود در این باره
 یکی از مقوله‌های مورد بحث در حقوق پزشکی، موضوع مسئولیت مدنی و کیفری پزشک درقبال اقدامات حرفه‌ای خود است. از یک‌سو میان پزشک و بیمار رابطه‌ای حقوقی برقرار است که بر این مبنا پزشک مکلف است در زمان معالجه بیمار از تمام استعداد و قابلیت‌های خویش بهره گرفته و در پرتو نظامات و مقررات دولتی و موازین حرفه‌ای این مهم را به انجام رساند.
کم نیستند پرونده‌های قضائی در باب تخلفات پزشکی که منجر به مشکلات عدیده‌ای برای بیمار شده‌اند. در این بین پرونده‌های قصور پزشکی در جراحی‌های زیبایی، بخش اعظمی از تخلفات را به خود اختصاص داده‌اند. ابعاد گوناگون قوانین در موضوع تخلفات پزشکی و یا قصور پزشکی وجود دارد که بیماران در مواجهه با پزشکان به چه موارد مهم و اساسی توجه کنند تا اسیر عوارض تخلفات پزشکی نشوند.

قصور یا تقصیر در تخلفات پزشکی

در تخلفات پزشکی «زمانی پزشک آن‌گونه که شایسته است در انجام تکلیف خویش، عمل نکرده و گاه به‌صورت کاملا اتفاقی نتیجه‌ای متفاوت از نتیجه معمول و مورد انتظار وی محقق شود، بحث قصور پزشکی مطرح می‌شود که حسب مورد، پیامد و عواقب حقوقی آن برای پزشک متفاوت است.» جوانمرد با بیان این توضیح می‌گوید: اگرچه در تخلفات پزشکی رفتار مبتنی‌بر قصور یا تقصیر یا حتی جرایم عمدی پزشکان جملگی در زمره جرایم و تخلفات پزشکی جای می‌گیرد، اما به‌لحاظ مسئولیت حقوقی و کیفری و انتظامی، عواقب متمایزی را برای او بهه  همراه دارند.

حمایت نظام‌های حقوقی از بیماران

 بررسی حقوق بیماران به‌عنوان یک انسان، زمانی اهمیت می‌یابد که وجود عنصر اعتماد در عرصه پزشکی از یک‌سو و آسیب‌پذیری بیمار در کنار ملاحظات اجتماعی و بافت فرهنگی جامعه، آنها را به‌آسانی در معرض تخلفات و نقاط ضعف و قوت نظام بهداشت و درمان قرار می‌دهد. از این‌رو نظام‌های حقوقی هر دولت به طرق مختلف اقدام به شناسایی حقوق بیماران به‌عنوان یکی از حقوق مسلم شهروندی و ترجمان یکی از حقوق بنیادین بشری کرده‌اند. این حمایت‌ها در طیف‌ها و قلمرو‌های متنوعی قابل‌ملاحظه است.

مسئولیت کیفری پزشکان در مقررات کیفری

قانون مجازات اسلامی مصوب ١٣٩٢ که مهم‌ترین سند تقنینی جرم انگاری ایران است،  به‌طور پراکنده درخصوص روابط میان بیماران و جامعه‌پزشکی به‌طورکلی صحبت شده است. به این‌ سان، از منظر مسئولیت کیفری مطابق ماده٤٩٥ این قانون، هرگاه پزشک در معالجاتی که انجام می‌دهد موجب مرگ یا صدمه بدنی شود، ضامن دیه است (یعنی باید دیه صدمه وارد شده را پرداخت کند) مگر آن‌که عمل او مطابق مقررات پزشکی و موازین فنی باشد یا این‌که قبل از معالجه برائت گرفته باشد و مرتکب تقصیری هم نشود.
این وکیل دادگستری در پاسخ به این سوال که اگر امکان گرفتن رضایت از بیمار نباشد، تکلیف چیست، می‌گوید: چنانچه اخذ برائت از مریض به دلیل نابالغ یا مجنون بودن او، معتبر نباشد یا تحصیل برائت از او به‌دلیل بیهوشی و مانند آن ممکن نباشد، برائت از ولی مریض تحصیل می‌شود.جوانمرد با بیان این نکته که نباید فراموش کرد که رضایت (برائت) بیمار صرفا شرط مجاز بودن پزشک در شروع به اقدامات درمانی است و اخذ برائت بدون رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی در صورت اثبات موجباتت برائت پزشک و گروه پزشکی را آنگونه که در رویه جاری محاکم مرسوم است، فراهم نمی‌آورد، ادامه می‌دهد: شرط برائت تنها باعث می‌شود تا پزشک از اثبات رعایت احتیاط از سوی خود و انتساب خطر به عاملی خارجی معاف شده و با وجود چنین شرطی بیمارر یا بازماندگان متوفی باید قصور پزشک را مطابق مقررات عمومی ثابت کنند. به‌همین دلیل است که تبصره یک ماده ٤٩٥٥ می‌گوید: «درصورت عدم‌قصور یا تقصیر پزشک در علم و عمل برای وی ضمان وجود ندارد هرچند برائت اخذ نکرده باشد.»به این ترتیب، در موارد ضروری که تحصیل برائت ممکن نباشد و پزشک برای نجات مریض، طبق مقررات اقدام به معالجه کند، کسی ضامن تلف یا صدمات وارده نیست. این حقوقدان می‌افزاید: ممکن است پزشک به دستیاران خود یا پرستار یا حتی مریض دستوری درمورد درمان بدهد در این صورت پزشک در معالجاتی که دستور انجام آن را به مریض یا پرستار و مانند آن صادر می‌کند، در صورت تلف یا صدمه بدنی ضامن است مگر آن‌که مطابق ماده (٤٩٥) عمل نماید. البته اگر دستیار یا مریض یا پرستار بداند کهه دستور اشتباه است و موجب صدمه و تلف می‌شود و با وجود این به دستور عمل کند، پزشک ضامن نیست بلکه صدمه و خسارت مستند به خود مریض یا پرستار است.مسئولیت پزشکان در مقررات پایین‌دستی
جوانمرد در تشریح مسئولیت پزشکان در مقررات پایین‌دستی نیز خاطرنشان می‌کند: مقررات پایین‌دستی یا فروتقنینی شامل آیین‌نامه‌ها، دستورالعمل‌ها، شیوه‌نامه‌ها، بخشنامه‌های بالاترین مقام سازمان متبوعه و منشورهای اخلاقی (قانون‌نامه حرفه‌ای) هرسازمان نسبت به تعیین حقوق مراجعه‌کنندگان به اعضای صنف مربوطه و تکالیف آنها نسبت به متقاضیان است.
 برای نمونه باید نگاهی بیندازیم به آیین‌نامه انتظامی رسیدگی به تخلفات صنفی و حرفه‌ای شاغلین حرفه‌های پزشکی و وابسته در سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی ایران مصوب ١٣٨٤ که این آیین‌نامه که در اجرای ماده ٢ و مواد ٢٨ تا ٤٣ قانون سازمان نظام پزشکی مصوب ٢٥/١/١٣٨٣ در بهمن‌ماه ١٣٨٤ به تصویب شورایعالی نظام پزشکی رسیده در ٣٣ماده تنظیم شده بدون اختصاص  بخشی مستقل به حقوق بیماران، رفتارهای ممنوعی را بیان داشته که به نوعی حمایت غیرمستقیم از بیماران محسوب می‌شود.

منشور حقوق بیمار در مراجع پزشکی

«حقوق بیمار یکی از محور‌های شاخص در تعریف استانداردها جهت اعمال حاکمیت خدمات بالینی است.» جوانمرد با بیان این جمله تصریح می‌کند: از این‌رو معاونت سلامت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در ‌سال ١٣٨١ دو منشور حقوق بیمار؛ یکی در بیمارستان‌ها و دیگری در داروخانه‌ها ارائه کرده است که هرچند در برگیرنده تمامی حقوق بیماران نیست اما تأثیرپذیری وزارت مذکور را از اسناد موجود بین‌المللی و منطقه‌ای نظیر شورای اروپایی نظارت بر حقوق بیمار و مرگ (١٩٧٦)، منشور حقوق بیمارانن مصوب کمیته بیمارستانی جامعه اقتصادی اروپا (١٩٧٩)، اعلامیه حقوق بیمار و مجمع پزشکی جهانی(١٩٨١) نشان می‌دهد.

ورود خسارت جسمی، روحی و روانی

این وکیل دادگستری همچنین با اشاره به خسارات مادی و معنوی وارده به مصدومان حوادث جراحی زیبایی و تخلفات پزشکی توضیح می‌دهد: با توجه به افزایش تقاضا برای انجام عمل‌های زیبایی در سالیان اخیر در ایران موضوع حمایت‌های قانونی از متقاضیانی که رضایت آنها از نتیجه این اعمال حاصل نشده یا انجام عمل موجب ورود خسارت بدنی و به تبع آن روحی و روانی به بیمار شده، مطرح شده است. بند (ج) ماده ١٥٨ و مواد ٤٩٥ و ٤٩٦ ق.م.ا. عملیات جراحی یا طبی را با وجود شرایطی جزو مصادیق عوامل  موجهه جرمم می‌داند. برای این‌که عمل جراحی مشمول عوامل موجهه شود، وجود شرایط خاصی است.
بررسی و تحلیل مسؤولیت مدنی بیمارستان پرسش هایی را مطرح می سازد از جمله اینکه: آیا عدم ارائه امکانات لازم در بیمارستان به خودی خود موجب استحقاق بیمار برای مطالبه خسارت می شود؟ چنانچه خسارت وارده به بیمار ناشی از قصور پزشک باشد آیا وی می تواند دعوای مطالبه خسارت را به طرفیت بیمارستان اقامه کند؟ در این خصوص می توان این فرضیه را ارائه داد: به نظر می رسد مسؤولیت نیابتی بیمارستان در خصوص قصور پزشکان در انجام اعمال پزشکی با مبانی فقهی (قاعده من له الغنم فعلیه الغرم) مطابقت داشته باشد و در برخی از موارد (در صورتی که رابطه پزشک با بیمارستان را مانند رابطه کارگر با کارفرما تلقی کنیم) در حقوق ایران قابل اجرا باشد.  مسؤولیت مدنی بیمارستان ها در برابر بیماران مشتمل بر سه قسمت است. قسمت نخست تعهدات بیمارستان و پزشکان در برابر بیماران بررسی شده است در قسمت دوم مبنای مسؤولیت مدنی بیمارستان مورد بحث قرار گرفته و در قسمت سوم آثار مسؤولیت مدنی بیمارستان مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.
 –الف تعهدات بیمارستان در برابر بیماران بسته به نوع بیماری شخص بیمار و اوضاع و احوال، متفاوت است و نمی توان ضابطه ای کلی در این خصوص ارائه داد . با وجود این آنچه در صدد بررسی آن هستیم بیان مهم ترین تعهدات بیمارستان  تعهدات مشترک تمامی بیمارستان ، در برابر بیماران است. به عبارت دیگر ها در برابر بیماران حائز اهمیت است که ذیلاً به ذکر آن ها می پردازیم.  
 در حقوق ایران نیز اذن از بیمار مورد توجه قانون 121 گذار است. بند ج ماده  مقرر می 1332 قانون مجازات اسلامی مصوب ارتکاب رفتاری که طبق …« دارد: قانون جرم محسوب می شود، در موارد زیر جرم نیست…
 ج- هر نوع عمل جراحی یا طبی مشروع که با رضایت شخص یا اولیاء یا سرپرستان یا نمایندگان قانونی وی و رعایت موازین فنی و علمی و نظامات دولتی انجام می شود. در موارد فوری در کشور ما اخذ رضایت در خصوص اعمال جراحی  .»اخذ رضایت ضروری نیست زوجه توسط زوج صورت می پذیرد. در این خصوص برخی از نویسندگان قائل به تفکیک شده و معتقدند در فرضی که زوجه عاقل، بالغ و ناهشیار است زوج می تواند رضایت خویش را در خصوص عمل جراحی اعلام کند.

 فراهم آوردن زمینه های درمان بیماران

 بیماران در اکثر موارد با توجه به اعتبار و رسالتی که بیمارستان ها در جامعه دارند به آ ن ها مراجعه می کنند و فرض را بر مجرب بودن پزشکان بیمارستان می گذارند. بیمارستان ها نیز متقابلاً مکلف هستند تمامی زمینه های مناسب برای ارائه خدمات لازم را فراهم کنند بر این اساس ایجاد بخش های مهم درمانی از قبیل بستری، داروخانه، رادیولوژی و …از تعهدات ضروری بیمارستان ها است.

تعهدات پزشکان در برابر بیمار

–ب هنگام بررسی و تحلیل مسؤولیت مدنی بیمارستان، تبیین تعهدات پزشک در برابر بیماران شاید در بادی امر غیر ضروری به نظر می رسد، ولی باید توجه داشت که قصور و سهل انگاری پزشکان در پاره ای از موارد موجب مسؤولیت مدنی بیمارستان می گردد بنابراین ذکر تعهدات پزشک لازم و ضروری است. البته پزشکان در برابر بیماران تعهدات متعددی دارند و این امر نظر به تخصص پزشکان و نوع بیماری پزشک تفاوت دارد اما در این جا تعهدات اساسی و مهم پزشکان ذکر می  به بعد). گردد.
 مراقبت از بیماران در حین درمان و پس از آن  به همان مقدار که معاینه بیمار پیش از معالجه ضرورت دارد ارائه تدابیر مراقبتی به منظور تکمیل درمان وی پس از معالجه بیمار ضرورت دارد. در این راستا پزشکان مکلف هستند که مراقبت های لازم را در امر درمان بیماران اتخاذ نمایند چرا که لازمه درمان بیماران به کارگیری این مراقبت هاست. بنابراین حصول اطمینان یا ظن قوی از موفقیت عملیات جراحی و پزشکی و عدم تشدید بیماری در اثر عملیات درمانی برای درمان بیمار ضروری است.
– مبانی مسؤولیت مدنی بیمارستان بیمارستان ها به عنوان نهادی فعال در جامعه پزشکی از شخصیت حقوقی برخوردار هستند. طرح مسؤولیت مدنی آنان شاید در بادی امر قابل تأمل باشد چرا که در متون حقوقی به طور معمول از مسؤولیت مدنی اشخاص حقیقی سخن به میان می آید و تصور این مسأله که شخص حقوقی موجب زیان اشخاص گردد را به  »هر کس« قانون مسؤولیت مدنی عبارت 1دشوار است به ویژه این که ماده کار برده است. با وجود این باید پذیرفت که اعمال بیمارستان ها (همانند اشخاص حقیقی) ممکن است منجر به ضرر اشخاص ثالث گردد چرا که آنان در مقابل عموم مردم و جامعه، حقوق و تکالیفی دارند و هرگاه سهل انگاری و قصور آنان در انجام تکالیف منجر به زیان بیماران گردد ضمان بر عهده آن ها مستقر خواهد شد.
 برای اثبات مسؤولیت مدنی بیمارستان ها (به عنوان شخص حقوقی) می توان  قانون مسؤولیت مدنی دولت (که واجد 11 چنین استدلال نمود: الف- در ماده شخصیت حقوقی است) در مقابل اهمال و قصور در فراهم آوردن وسائل و سیستم اداری مناسب مسؤول شناخته شده است. بنابراین شخص حقوقی می تواند در مقابل دیگران مسؤول باشد. ب- طبق ماده  321 در موارد استثناء دارای حقوق و تکالیف شخص حقیقی است. ج-عموم مواد  قانون مدنی در باب اتلاف و تسبیب شامل شخص حقوقی نیز می331و  شود. پیرامون مسؤولیت مدنی بیمارستان، دو تئوری عمده بیان گردیده است که هر دو تئوری ریشه در حقوق کامن لا دارد؛ این دو تئوری عبارتند از: تئوری وکالت ظاهری و تئوری مسؤولیت نیابتی. مفاد هر دو تئوری مسؤولیت مدنی بیمارستان در برابر بیماران در فرض قصور پزشکان است. در ادامه، ضمن تبیین تئوری های مزبور، امکان سنجی اعمال آن در حقوق ایران در مورد پزشکان را بررسی می کنیم.
1 وقوع فعل زیان بار شرط اساسی در مطالبه خسارت ناشی از مسؤولیت مدنی است. در این مسأله باید میان خسارت ناشی از پزشک و خسارتی که در نتیجه باید « اقدام بیمارستان است قائل به تفکیک شد. خسارتی را که در نتیجه خدمات عمومی بیمارستان به بار می آید و تقصیر اداری محسوب می شود و پزشک در اجرای قواعد آن مأمور است، از درمان و مراقبتی که به طور مستقیم به پزشک ارتباط دارد، باز شناخت: مسؤول گروه نخست تنها بیمارستان است و گروه دوم به پزشک و گاه به پزشک و بیمارستان مربوط می .) یکی دیگر از نویسندگان نیز قصور پزشک در 127ش.، ص1310(کاتوزیان،  » شود انجام عمل جراحی را موجب مسؤولیت وی می داند و در عین حال ناتوانی بیمارستان در ارایه خدمات معمول و متعارف (همانند عیادت از بیمار، ارائه تغذیه مناسب، ارائه داروهای مناسب) را موجب ضمان بیمارستان می داند.
نتیجه گیری از مجموع مباحث مطرح شده در این نوشتار نتایج زیر بدست می آید: الف- بیمارستان به عنوان یک مرکز درمانی، در برابر بیماران تعهداتی دارد. نقض تعهدات مزبور در تمامی موارد موجب استحقاق بیمار به مطالبه خسارت نمی گردد و بروز ضرر در این خصوص لازم و ضروری است. بر این اساس، عدم ثبت سابقه پزشکی، فراهم نکردن امکانات، فقدان تجهیزات لازم و مانند آن در صورتی موجب مسؤولیت مدنی بیمارستان می گردد که توأم با بروز ضرر باشد. تحقق ضرر معنوی امری محتمل است که امکان مطالبه آن به شرایط و اوضاع احوال و داوری عرف بستگی دارد. بیمارستان در مقابل بیمار ممکن است دو نوع مسؤولیت داشته باشد: نخست- مسؤولیت ناشی از فقدان یا ناکارآمد بودن وسائل، دوم- مسؤولیت نیابتی.
ب- مسؤولیت نیابتی که در حقوق کامن لا مورد پذیرش قرار گرفته است یکی از موارد جریان آن، مسؤولیت مدنی بیمارستان در خصوص قصور پزشکان در انجام اعمال درمانی و جراحی است. مسؤولیت مزبور با قواعد فقهی ما (از جمله قاعده من له الغنم فعلیه الغرم) قابل تحلیل است. براین اساس، بیمارستان محیطی است که مؤسسان و مسؤولان آن، سود و نفعی را تحصیل می نمایند و باید مسؤول جبران خسارات وارده باشند این امر علاوه بر این که منطقی و عقلائی است تضمین کننده حقوق بیماران نیز میباشد.  
ج- در حقوق ایران در خصوص امکان اجرای مسؤولیت نیابتی بیمارستان نسبت به قصور پزشکان- با توجه به مقررات فعلی- تردیدهایی وجود دارد. در این خصوص نمی توان قاعده کلی را در نظر گرفت بلکه می بایست رابطه حقوقی پزشک و بیمارستان را مورد لحاظ قرار داد.
چنانچه رابطه پزشک و بیمار رابطه کارگری و کارفرمایی (تابع و متبوع) باشد، بیمارستان به عنوان کارفرما مسؤول جبران خسارت وارده به بیماران است زیرا گر چه پزشکان در خصوص انجام امور فنی (همانند عمل جراحی) از بیمارستان در تمامی موارد تبعیت نمی کنند و در خصوص چگونگی انجام آن مستقل هستند اما در خصوص بسیاری از امور اداری (همانند دریافت حقوق و مزایا، ساعات کار در بیمارستان، نحوه حضور در بیمارستان و…) تابع قواعد و مقررات داخلی بیمارستان هستند و این مسأله توجیه کننده مسؤولیت نیابتی بیمارستان است.
اگرچه تحریم ها آمریکا علیه جمهوری اسلامی شامل اقلام پزشکی و دارویی نیست، اما اقتصاددانان و پژوهشگران در ایران در این خصوص چاره‌اندیشی می کنند.
در خردادماه  سال جاری (97) یک بسته پیشنهادی از سود اندیشکده مینا ارائه شد که ابتناء داشت بر «ایجاد یک بانک بازرگانیِ یورو پایه، مخصوص ایران» که در توضیح آن «بانک» آمده است:« در شرایط بازگشت تحریم های برجامی، تنها ابزار برای اتصال این بانک ها به محیط تجاری اروپا، استفاده از استثناء غذا و دارو خواهد بود.»
در حالی که تحریم «کاتسا» ضد این بانک ها اعمال شود بنابر تصریح «قانون اُوفک» این استثناء هم وجود نداشت.
و این در شرایطی است که تحریم دارو و تجهیزات پزشکی، بیماران نیازمند به داروهای وارداتی نخستین گروهی خواهند بود که پس لرزه های خروج از برجام را از یک سو و از دیگر فراز فساد و سوء مدیریت دولتی را تجربه می کنند!
هرچند سخنگوی سازمان غذا و دارو در ایران از در نظر گرفتن «مسیرهای موازی» برای تأمین دارو در چنین وضعیت تحریمی سخن گفته است و اینکه:« توان تولید کارخانه های داروسازی کشور به میزانی است که  می تواند جمعیت (20میلیونی) را پوشش دهد. اما تنها (4%) واردات از خارج است که این داروها بیشتر شامل داروهای نادر یا داروهای تازه بدون مشابهِ داخلی و داروهای بیماری‌های خاص و صعب العلاج است.»
  آمریکا دارو و لوازم پزشکی را از فهرست تحریم‌ها خارج کرده بود اما مقام‌های جمهوری اسلامی می‌گویند کمبود دارو به دلیل تحریم ها است.
حال آنکه آمریکا تحریم دارویی در ایران رامنکر می شود. وزارت خزانه داری ایالات متحده راه فروش دارو به ایران را با اشتراط برشفاف بودن منبع مالی آن اعلام و گفته بود اگر مبادلات آن از طریق بانک مرکزی و سایر بانک های تحریم شده در ایران نباشد، خرید دارو امکان پذیر است.
برخی مقام‌های آمریکایی مانند وزیر خزانه داری پیشین می‌گویند جمهوری اسلامی وضعیت قابل مدیریت تاثیر تحریم بر دارو را بزرگ‌تر از آنچه هست جلوه می دهد اما مقا‌م‌های این نظام مکرر در مکرر می‌گویند تحریم گریبانگیر تامین دارو و لوازم پزشکی شده بود و عکس آن دروغ است..
در حقیقت  یکی از اقدامات آمریکا در خصوص تحریم ها همانا، مستثنا نمودن تحریم فروش دارو و غذا به جمهوری اسلامی بود. وزارت خزانه داری آمریکا فروش دارو را از تحریم ها حذف کرده بود اما با این اشتراط که منشا خرید دارو بر اساس نظام‌های بانکی مدرن و باید شفاف باشد تا احتمال هرگونه پول‌شویی در آن به صفر برسد. بانک‌های بین المللی مجاز بودند در صورتی که با بانک‌های تحریم‌های شده در ایران مبادله نکنند، پول [ایران] برای خرید دارو را جا به جا کنند.تحریم های دوباره آمریکا در دوره نخست سال جاری(1397) از (15) مردادماه و ادامه آن در(14 آبان) همین سال بطور کامل برقرارگردید اما مقام های ج.ا این بار گفته‌اند در برابرطوفانی که در راه است برای تامین دارو آمادگی دارند.
از جمله این آمادگی ها این است که در جریان سفرحسن روحانی به سوئیس،  توافقنامه ای به منظور مقابله با تاثیر تحریم های آمریکا در حوزه دارو و سلامت امضا کرده اند و به گفته سازمان غذا و دارو مسیر تامین دارو در دوره تحریم ها مشخص شده است.
و این در حالی است که  دامنه فساد و سوءمدیریت دولتی در ایران حتا در موضوع انسان دوستانه‌ای  همچون دارو، گسترده از تصورهای پیشین است.
اکنون، در دوره ای که  بازگشت تحریم ها موجب گردید تا دلار آمریکا گران شده) عبورکرده است، دولت گزارش داده است: برخی از شرکت های دارویی در ایران با دلار (3 هزار و 800 تومان) که برای واردات دارو و لوازم پزشکی گرفته اند، کالاهای دیگری مثل جاروبرقی و بخارشور وارد کرده اند که سوددهی بالاتر دارد!
بدین اساس کمبود دارو پیش از برجام، تنها به بهانه تحریم‌ها نبوده است، بل:
– فساد و سومدیریت دولتی موثرتر از تحریم‌ها عمل کرد، ممکن است آن چرخه دوباره تکرار شود.
– عدم تخصیص ارز به داروسازان: تولید دارو در ایران کاهش یافت.
حال آنکه دولت  ج.ا تعهد نمود که ارز واردات دارو را با نرخ مرجع تامین کند و پانصد میلیون دلار از منابع صندوق ذخیره ارزی را به هزینه درمان اختصاص دهد. مشاور سازمان برنامه و بودجه اما گفته است که عدم حمایت دولت و افزایش بدهی داروخانه‌ها، روند کاهش تولید شرکت‌های داروسازی را افزایش داده است  و در آینده موجب افزایش قیمت دارو و هزینه درمان خواهد شد.
بنابرآنچه پیش گفته؛ دولت اساساً نسبت به حوزه سلامت در بخش دارو و تجهیزات پزشکی بی توجه بوده و باید در وضعیت کنونی بیش از گذشته با مافیای حوزه دارو و لابی گَران به منظور پیشگیری از « دیپوی غیرقانونی» برخورد قانونی داشته باشد.

هویت زدایی با نادیده گرفتن نام خلیج فارس

جای نام ها یا نام مكان ها دارای بار جغرافیایی و حقوقی اند كه برای شناخت مكان ها و آدرس دادن بكار می رود.
نام مكان ها دارای بار هویتی و فرهنگی نیز هستند كه زیست و زندگی كنونی انسان را با گذشته پیوند می زنند و در واژه گزینی ها سعی می شود نام های تاریخی انتخاب شود تا انتقال هویتی انجام گیرد.
نام بی هویت خلیج عربی را نخستین بار انگلیسی ها، جمال عبدالناصر و زعمای عراق استفاده كردند و تا پیش از آن اثری از این واژه مجعول در متون وجود نداشته و در پشت این تحریف یك غرض ورزی و هدف سیاسی نهفته است.

حال آنکه نام‌های جغرافیایی بین‌المللی تغییرناپذیرند.

خلیج فارس دریای نیم بسته ای است كه از یك طرف به آب های آزاد ارتباط دارد و در محدوده 23 تا 30 درجه عرض شمالی و 48 تا 56 درجه طول شرقی واقع شده است و طول ساحل آن از دهانه فاو تا بندرعباس 1375 كیلومتر می شود. 
حیدر قادری در گفت و گوبا ایرنا افزود: عمق آن به ندرت از 73 تا 2 دهم تا 91 و نیم متر تجاوز می كند و عمق متوسط آن بین 25 تا 35 كیلومتر است كه در دهانه تنگه هرمز به 100 متر می رسد و به همین دلیل تمام خلیج فارس تشكیل فلات قاره می دهد. قدیمی ترین كتبیه ی یافت شده در خصوص خلیج فارس به زمان آشوری ها باز می گردد كه از آن با عنوان نارِرِتو به معنای رود تلخ نام برده اند. 
قادری خاطر نشان كرد: اما در زمان حفر كانال سوئز كتیبه از میان داریوش هخامنشی بدست می آید كه در آن از خلیج فارس با عنوان دریایی كه به پارس می رسد نام می برد.
 خلیج فارس که در گذشته به دریای پارس مشهور بوده، دارای شرایط خاص زیست محیطی و طبیعی است و با دریاها و گستره های آبی دیگر تفاوت هاي زیادي دارد. به دلیل وجود همین تفاوت ها در دهه (1970) دفتر محیط زیست سازمان ملل متحد کنوانسیونی را به نام کنوانسیون کویت تصویب کرد تا کشورهاي ساحلي در حفاظت از محیط زیست این دریا حساس تر از گذشته عمل کنند و در جهت حفظ محیط زیست این دریا تلاش نمایند. در دهه هاي اخیر به دلیل مجموعه فعالیت های نامطلوب انساني در شکل های گوناگون محیط زیست خلیج فارس زیان ها و خسارت های  زیادي را محتمل شده است.
 سالهاست بـه بهانه هـای مختلـف نـام خلیـج فـارس از سـوی برخـی کشـورهای عربی و سـایر منفعت طلبـان مـورد تحریـف قـرار می گیـرد. خلیـج فـارس جـدا از اهمیـت ژئوپلیتیـک و ژئواسـتراتژیک آن، بخـش اعظمـی از تاریـخ و حـوادث تاریخی کشـور ایران را بـه خود اختصاص می دهـد و جایـگاه آن در قـوام هویـت ملـی ایرانـی، جایگاه برجسـته ای اسـت. تعد مـکان جغرافیایـی، درواقـع نوعـی تجـاوز بـه هویت ایرانی محسـوب می شـود که خـود تهدیدی جـدی بـرای امنیـت و منافـع ملـی اسـت.
 واژه ی امنیــت بــه عنــوان یــک مفهــوم عــام، تمامــي شــئونات و ابعــاد زندگــي انســان را در برمي گیــرد. درواقــع، امنیــت تضمین کننــده ی حیات و بقای انسان و موجودات زنده است.
یکـی از انـواع امنیـت، «امنیـت ملـی» اسـت کـه بـرای هـر دولـت ـ ملتـی از قداسـتی خـاص  دسـتیابی به سـایر اهـداف ملـی و بین المللی همانند توسـعه ی ًبرخـوردار اسـت؛ زیرا که تقریبا (سیاسـی، اقتصـادی، اجتماعـی و فرهنگی) قـدرت، اقتدار، ثبات، مشـروعیت و … به نوعی در گرو حصـول امنیـت ملـی اسـت. در مقابـل، هـر نـوع اقـدام و حرکتی که سـبب مخدوش شـدن این اهـداف شـود، مخـل امنیت ملی تلقی می شـود
از این بیش دریاهــا بــه عنــوان بخشــی از قلمــرو جغرافیایــی هــر کشــور، نقشــی تعییــن کننــده در هویــت و امنیــت ملــی آن کشــور بــازی می کنــد. منطقــه ی خلیــج فــارس بــا امکانــات اقتصادی و ژئوپلیتیــک شــگرفی کــه دارد، نمی توانــد نســبت بــه چالش هــای حیاتــی موازنه هــای قرن 21 ). نادیــده انگاشــته شــود
 تفسـیر تغییر نـام خلیج فارس بـه مثابـه ی بحـران هویـت و امنیت ملی، شـامل ریشـه های بحـران و راه حل ها و راهکارهای مقابله با آن اسـت. براسـاس مقوله ی هسـته که خود برگرفته و انتزاع شـده از سـایر مقـولات عمـده ی ارائـه شده اسـت، افـراد در فضای مجـازی تغییر نـام خلیج فـارس را به مثابه ی نوعـی بحـران هویـت و امنیت ملـی درک و ارزیابی می کنند؛ بدین معنا که آنـان تلاش بیگانگان بـرای تغییـر ایـن نـام را نوعی تجاوز به هویـت و امنیت خود می داننـد و برای دفـاع از آن، در پی شناسـایی عوامـل ایجـاد کننـده  و راهکارهای مقابلـه و از بین برنده این امر هسـتند.

رژیم حقوقی خلیج فارس

رژیم های قلمرویی در خلیج فارس تأكيد بر قلمروهای دریایی و اعمال حاكميت بر آنها از سوی كشور های  تازه است. برای اولين بار در ً عرب حوزه خليج فارس یک موضوع نسبتا منطقه خليج فارس، ایران اقدام به اعمال رژیم قلمرویی در دریای پارس كرد. دولت ایران در 42 تير 3131 اعلام كرد قلمرو دریایی ایران در خليج فارس، تنگه هرمز و خليج عمان، از پست ترین حد جزر آب در ساحل تا شش مایل است.

جعل نام خليج فارس از منظر حقوق بين الملل عمومى

پس از انعقاد کنوانسیون حقوق دریاها و توجهاً ماده (246) این کنوانسیون، هر کشور ساحلی حق نام‌ گذاری آبهای دریای سرزمینی و منطقه انحصاری اقتصادی خود را دارد. چرا که این ماده از حق دولت ساحلی در اعمال صلاحیت اعم از حق قانونگذاری و مدیریت و اقدام در زمینه تحقیقات علمی در منطقه انحصاری اقتصادی و فلات قاره صحبت می کند. در تفسیری موسع این حق شامل حق نام‌گذاری نیز می‌شود.
گروه متخصصین سازمان ملل برای تاسيس اسامی جغرافیایی از سوی دبیرکل سازمان ملل متعاقب قطعنامه‌ای از شورای اقتصادی اجتماعی ایجاد شد. این کارگروه از سال (1967) تاکنون(25) اجلاس داشته است. در بر اساس قواعد شکلی این کارگروه ، تصمیمات این نهاد لازم است به کنفرانس ملل متحد در خصوص استاندارد سازی اسامی جغرافیایی ارائه شود و در صورت تصویب کنفرانس برای تأیید نهایی به شورای اقتصادی اجتماعی ملل متحد ارسال شود. لذا تصمیمات کارگروه جنبه توصیه‌ای دارد. تحقیقات کارگروه باید بر اساس دستاوردهای علمی و تولید داده‌های اسم ‌شناسی مکان‌ها باشد. استانداردسازی بین‌المللی اسامی لازم است از طریق استاندارد سازی ملی صورت گیرد. رأی گیری در خصوص موضوعات ماهوی با رأی اکثریت نمایندگان مناطق جغرافیایی صورت می گیرد و در صورتی که چنین اکثریتی حاصل نشد پس از ١٥ دقیقه مشورت مجدداً رأی گیری می شود و در صورت شکست رأی، آن موضوع رد شده محسوب می شود.
در ادامه توجه به نكات ذيل در خصوص دلايل نام گذارى آبهاى جنوبى ايران حائز اهميت است:
نام خلیج فارس در کارگروه سازمان ملل برای اسامی جغرافیایی:
در بیست و سومین جلسه کارگروه اسامی جغرافیایی در (4 آوریل 2006)، شصت و یکمین گزارش خود را به اعتبار تاریخی، جغرافیایی و حقوقی نام خلیج فارس اختصاص داد. این گروه در بخشی از گزارش خود بیان می کند که حتی اگر جغرافی‌ دانان گذشته نام خلیج فارس را برای این خلیج انتخاب نکرده بودند، بهترین نام برای این خلیج همان نام ایران (پرشیا) بر این خلیج بوده ، زیرا که ایران بیشترین مرز را با این خلیج دارد و با جمعیتی حدود(80)میلیون ، کشوری است که در میان کشورهای ساحلی خلیج بیشترین جمعیت را داراست. این گزارش اعلام می دارد «در طول قرون، حداقل (2500) سال که بخش عمده‌ای از آن در زمان امپراطوری فارس بوده است، هیچگاه میان تاریخ‌ دانان و نویسندگان در خصوص یک نام در خاورمیانه چنین اتفاق نظری وجود نداشته است». این گروه با اشاره به تاریخ‌نگاران و نقشه‌هایی از گذشته به ذکر نام خلیج فارس در اسناد معتبر اقرار می‌کند. این گزارش با تفکیک میان سه دوره باستان، اسلامی و هژمونی پرتغال در خلیج فارس بیان می کند که در زمان حضور پرتغال در این خلیج ٥٠ نقشه و نامه تبادل شد که این منطقه با این نامها ذکر شده بود:
Persio-Persiski Zaliv, Persischer Golf, Pars Sea, Bahre Fars, Perza obol, Persiste Habbugt.
در سالهای(1507تا1960 تعداد (10) موافقتنامه میان کشورهایی چون کویت، عربستان، عثمانی، عمان و امارات به زبانهای عربی و انگلیسی منعقد شد که در آنها از نام خلیج فارس استفاده شده است. سازمانهای بین‌المللی نیز در استفاده صحیح از نام خلیج فارس نقش داشته اند. برای نمونه (14) یادداشت دبیرکل ملل متحد در پاسخ و درخواست ایران برای استفاده درست از این نام در انتشارات و اسناد سازمان ملل و نهادهای وابسته قابل ذکرند. این گزارش در پایان از شورای اقتصادی اجتماعی ملل متحد می‌خواهد تا بر استفاده از نام خلیج فارس تأکید نماید.
نام خليج فارس در ساير اسناد بين المللى:
افزون بر اندراج نام خلیج فارس در سایت رسمی سازمان ملل متحد، دیوان بین‌المللی دادگستری نیز در قضیه سکوهای نفتی همچون لوایح جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحد امریکا از نام «خلیج فارس» استفاده نمود. شورای امنیت نیز در برخی قطعنامه‌های خود در خصوص جنگ عراق علیه کویت مانند قطعنامه (687) از نام خلیج فارس استفاده کرده است.

جنگ نام در خلیج فارس:


آزادی اطلاعات در حقوق بین الملل بشر که در ماده (19) میثاق مدنی و سیاسی بیان شده است شامل آزادی ارسال و آزادی دریافت اطلاعات می شود. آزادی ارسال اطلاعات به طورمنطقی مشروط به صحیح بودن اطلاعات است. با اين وجود کشورهای عربی  و اکنون وزیرامورخارجه امریکا،بدون توجه به مقررات بين المللى در انتشار نام مجعول از خلیج فارس در رسانه های ملی و بین المللی تعهدات خود مبنی بر ارسال اطلاعات صحیح را نقض کرده اند. این کنوانسيون کشوری که اطلاعات کذبی را علیه کشوری دیگر منتشر کند موظف به تصحیح آن از طریق همان کنوانسیون می کند.
در اجلاس بین المللی سازمان ملل متحد برای بررسی نام های جغرافیایی در کشور کنیا (شهر نایروبی سال 2009) اظهار داشت: در این اجلاس بر ضرورت تصویب ماده ای در قطعنامه پایانی مبنی بر ضرورت حفظ نام های جغرافیایی تاریخی تاکید داشتیم که از جانب شرکت کنندگان این اجلاس، مورد تصویب قرار گرفت.
در امریکا خلیج بسیار بزرگی که چندین برابر خلیج فارس است به نام خلیج مکزیک وجود دارد. آمریکا که کشور با نفوذی است، می توانست با اتحاد با کشور های دیگر نام آن قلمرو را تغییر دهد و  مثلا به نام خلیج آمریکا تغییر دهد. اما چنین نکرد؛ چرا که احترام به قوانین بین المللی و تاریخ امری ضروری است. همچنین در شرق قاره آفریقا نیز آبراهه ای به نام اقیانوس هند وجود دارد که با کشوری به این نام یعنی هندوستان فاصله طولانی دارد. حال چگونه اعرابی که در آن منطقه زندگی می کنند و جمعیت زیادی را شامل می شوند، در این زمینه حساسیت ندارند و نام آن را به نام اقیانوس عرب یا اقیانوس آفریقا تبدیل نمی کنند؟ بنابراین با همین استناد نام خلیج فارس نیز قابل تغییر نیست.حفظ نام خلیج فارس و فرهنگ سازی در این زمینه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است
 نام خلیج فارس را برای نخستین بار یونانیان بكار برده اند و عنصر ایرانی، فارسی یا عربی در این نام گذاری دخالتی نداشته اند، مورخان یونانی و رومی مانند هرودت، استرابون، كُرسیوس رومی و محققان اسلامی مانند اصطخری، مسعودی، ابوریحان بیرونی، ابن حوقل، مقدسی، مستوفی و ناصر خسرو در آثار و نوشته های خود با كلمه خلیج فارسی از آن یاد كرده اند، بطلمیوس 2 قرن پیش از میلاد مسیح از واژه سینوس پرسیكوس به معنای خلیج فارس استفاده كرده است.
پنج هزار سال از تاریخ خلیج فارس می گذرد و اگر پدیده جدیدی ایجاد می شود آنها هستند كه باید از این تاریخ چند هزار ساله استفاده كنند، اینجا مهد و میهن و جای مللی است كه قرن ها در كنار هم زندگی می كرده اند. خلیج فارس یك نام كهن تاریخی است كه از بدو تاریخ بر روی این خلیج گذاشته شده است و انگیزه تلاش حساب شده ای كه برای تغییر این نام به عمل می آید جز ایجاد فتنه و اختلاف بین كشورهای این منطقه نیست.
همچنان كه (ژان ژاك پرین) نویسنده كتاب خلیج فارس اعتراف می كند. «ملل و طوایف بسیاری بر كرانه های خلیج فارس استیلا یافته و فرمانروایی كرده اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده اند. تنها قوم پارس است كه با هوش و درایت خود همچنان پا برجا زیسته و میراث حاكمیت خود را تاكنون نگهداری كرده است.
در سالهای 1507 تا 1960 تعداد 10 موافقتنامه ميان كشورهايی چون كويت، عربستان، عثماني، عمان و امارات به زبانهای عربی و انگليسی منعقد شد كه در آنها از نام خليج فارس استفاده شده است. سازمانهای بين‌المللی نيز در استفاده صحيح از نام خليج فارس نقش داشته‌اند. برای نمونه 14 يادداشت دبيركل ملل متحد در پاسخ و درخواست ايران برای استفاده درست از اين نام در انتشارات و اسناد سازمان ملل و نهادهای وابسته قابل ذكرند. اين گزارش در پايان از شورای اقتصادی اجتماعی ملل متحد می‌خواهد تا بر استفاده از نام خليج فارس تأكيد نمايد.

فرجام سخن

در خصوص نام خلیج فارس، به استناد اسناد تاریخی، منابع تاریخی و حتا به موجب قراردادهای منعقده بین‌المللی نیز، این منطقه از ابتدا و از دوران گذشته همواره تحت عنوان «خلیج فارس» بوده است.
مجموعه‌ای از شرایط و مناقشات منطقه ای موجب گشته است که کشورهای منطقه با اهداف گوناگون و از روشهای مختلف درصدد برآیند از نام جعلی برای «خلیج فارس» استفاده نمایند. اما در هیچ یک از اسناد بین‌المللی نمی‌توان با استناد عقلی و حقوقی واژه‌ای جز « خلیج فارس» یافت.
افزون براین سیطره ی بی چون و چرای ایران به حیث قلمرو، خود گویای این امر است که از دیرباز این آبراه بین‌المللی به نام « خلیج فارس» است و بیشترین خط مرزی را یعنی نزدیک به دوسوم خطوط ساحلی را با خلیج فارس دارد و با استناد به کتاب‌های تاریخی، جغرافیایی، سیاسی و نقشه ها و دایره المعارف های معتبر جهانی که از قرن‌ها پیش برجای مانده اند، از ابتدا این منطقه نام « خلیج فارس » داشته است.
حتا شیخ مشین های اطراف خلیج فارس نیز در قراردادهای تحت الحمایه ای که با انگلیس داشتند، عنوان و نام خلیج فارس را مورد استعمال و استفاده قرار داده‌اند سازمان ملل متحد و دیگر رژیم های حقوقی و قراردادهای بین‌المللی از جمله حقوق دریاها نیز اعلام کرده‌اند که غیر از عنوان خلیج فارس نام دیگری را به رسمیت نمی شناسند.
فراتر از این بحث خلیج فارس در مجامع علمی، سیاسی و نگاه‌های تاریخی در ایران و منطقه به قدری محکم دفاع شده است که به نظر می‌رسد نام مجعول و مجهولی که از سوی کشورهای بیگانه در سالهای گذشته و اکنون وزیرامورخارجه آمریکا در یک کنفرانس مطبوعاتی(23،4،2020)به آن داده شده است به اندازه کافی بی‌بنیان و اساس است.نام خلیج‌فارس به هیچ وجه قابل تحریف نیست زیرا اسناد تاریخی نشان از حاکمیت ایران بر خلیج فارس داشته و خط بطلانی بر ادعاهای باطل برخی کشور‌ها می‌کشد. خلیج فارس نامی آشنا در دل تاریخ کهن این سرزمین است که تا ابد فارس باقی می‌ماند.
بنابرآنچه پیش گفته، نظر به اینکه طی سالهای اخیر بارها و بارها نام خلیج فارس از سوی کشورهای مختلف و حتی بازیگرانی غیردولتی مانند موتورهای جستجوگر و موسسات بین المللی جغرافیایی، همچنین در تاریخ(23،4،2020) توسط وزیرامورخارجه آمریکا آقای پمپئو  مورد تحریف و جعل قرار گرفته است. خلیج فارس در 24تا30 درجه و 30 دقیق0 عرض شمالی و 48 تا 56 درجه و 25 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد. در تحقیق حاضر با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و ستادی، جمع آوری اطلاعات از منابع اخلی و خارجی با مراجعه به کتب، مجلات، مقالات، پایان نامه ها، استفاده از سایتهای اینترنتی مرتبط و غیره در زمینه بررسی تحلیلی جعل نام خلیج فارس از دیدگاه حقوق بین الملل انجام شده است.که از دیدگاه مبانی حقوقی: حاکمیت دولتها و اسامی جغرافیایی، کارگروه سازمان ملل در خصوص اسامی جغرافیایی. و نیز به موجب تحلیل حقوقی: نام خلیج فارس در کارگروه سازمان ملل برای اسامی جغرافیایی ، نام خلیج فارس در سایر اسناد بینالمللی، جنگ نام در خلیج فارس. سازمان ملل و سازمانهای بین المللی و تخصصی نام «خلیج فارس» را همچنان نام اصلی و معتبر دانسته و تغییر نام خلیج فارس را نپذیرفته اند.
 پس از انعقاد کنوانسیون حقوق دریاها این استدلال قابل طرح بوده است که به استناد ماده( 246) این کنوانسیون، هر کشور ساحلی حق نام گذاری آبهای دریای سرزمینی و منطقه انحصاری اقتصادی خود را دارد. موضوع انحصاری کردن نام در حقوق تجارت بین الملل از موضوعاتی است که پذیرفته شده است.

نیره انصاری کارشناس حقوق بین الملل :
27،4،2020
8،2،1399

[ سه شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 8:9 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]

ابزارک تصویر

[ دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 15:42 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]

حاکمیت جهانی، کروناویروس و بیوتروریسم سفید!

این اپیدمی در بدترین شرایط زمانی و مکانی ایران را هدف گرفت؛ درست بعد از دو بحران داخلی عمده: جنبش اعتراض به افزایش قیمت بنزین که در ماه نوامبر سال گذشته پیش آمد،و سرنگون کردن هواپیمای مسافربری در ماه ژانویه توسط سپاه پاسداران ونیزدر آستانه انتخابات مجلس  در ماه فوریه رخ داد.  از این بیش نقطه آغاز شهر قم بود پایتخت ایدئولوژیک و مرکز معنوی مسلمانان شیعه سراسر جهان، از جمله بسیاری از ناقلان بالقوه بیماری از چین
در میان تمام موضوعاتی که در فضای گفتمانی جهانی‌شدن مطرح هستند، موضوع حاکمیت جهانی و مدیریت فرآیند جهانی‏شدن از اهمیت بیشتری برخوردار است. در واقع حل مسائل مختلف حوزه‌ی جهانی‏شدن در گرو رویکردهای کلان حکمرانی جهانی است. افزون بر این عده‏ای از محققان قائل به هدایت و مدیریت فرآیند جهانی‏شدن هستند. این عده اصطلاح جهانی‏سازی را بیشتر مناسب تحولات سال‏های اخیر جامعه‌ی جهانی می‏دانند. با این فرض که این نگرش مدیریت پروژه‌ی جهانی‏سازی مهمترین مسئله برای کشورها و ملت‏ها به شمار می ‏رود. چه اینکه در صورت صحت این نگرش جهان در آینده آنگونه خواهد بود که مدیران این پروژه‌ی عظیم می‏خواهند. این موضوع دارای جنبه‏های مختلف اقتصادی، سیاسی، حقوقی و فرهنگی است. چندبعدی بودن و غیرکمّی بودن این موضوع موجب پیچیدگی آن شده‏است. حاکمیت جهانی نیز به عنوان مهم‌ترین موضوع جهانی‏ شدن از سیرتاریخی برخوردار بوده و در دوره‏های مختلف کامل‏تر شده‏ است. جهانی شدن به سمت یک فرهنگ واحد پیش نمی‏ رود. به رغم این‌که در جنبه‏های بسیار زیادی از فرهنگ و رفتار اجتماعی  هم‌گرایی و اشتراک نظر در سطح جهان مشاهده می‏شود، اما بروز اندیشه‏ های مخالف نه تنها کمتر نشده که قدرتمندتر از گذشته نیز ادامه دارد. این تشتت فرهنگی در عرصه‌ی حکمرانی جهانی نیز وجود دارد و نظام حاکمیتی جهانی باید آن را در نظر بگیرد. نظام مشارکت کنترل شده‌ی کنونی در سطح جهانی نتیجه‌ی تطورات تاریخی از امپراتوری‏های بزرگ و بعد از آن استعمارگری و پس از آن بلوک‏ بندی جهانی است.
گذر زمان و انباشت تجربیات بشر در حوزه‌ی حکومت‏داری شکل خاصی از حکومت در سطح جهان را ایجاب می‏کند که از آن به مشارکت کنترل‏ شده یاد می‏کنند. در این حالت حاکمان اصلی جهانی با استفاده از ابزارهای مختلف تلاش می‏کنند افکار عمومی جهانی و کشورهای ضعیف‏ تر را به خواسته‏های خود متمایل سازند و این یعنی مشارکت کنترل‏ شده در حاکمیت جهانی. در این رابطه مؤلفه‏ های حکمرانی جهانی مطرح است که شامل سه مؤلفه‌ی اصلی:
- قدرت یعنی قدرت اقتصادی،
- قدرت سیاسی و امنیتی
- و قدرت ایدئولوژیک می‏شود.
 اما اعمال حاکمیت در سطح جهان نیازمند ابزارهای کارآمد است. در این رابطه سه دسته ابزار کلی اعمال حاکمیت وجود دارد که عبارتند از: سازمان‏ها و نهادهای بین‏ المللی، رسانه‏ های ارتباط جمعی، متغیرهای ژئوپلتیک.
پس از گذشتن امواج عظیم جهانی‌شدن از روی همه‌ی ابعاد زندگی بشر، شاهد تحول در ساختار و عملکرد دولت‌ها در سطح ملی و فراملی هستیم. در بعد بین‌المللی با ظهور بحران‌ها و چالش‌های عظیم در زمینه‌های مختلف از یک سو و بی‌میلی یا ناتوانی دولت‌های محلی در حل و فصل این دشواری‌ها با سازوکارهای موجود از سوی دیگر، ضرورت ایجاد و توسعه‌ی حکمرانی جهانی که منافع متقابل بشری را در نظر گرفته و به طور مؤثری به این بحران‌ها بپردازد، ضرورت یافت. اهمیت سازمان‌های غیردولتی و فراملی در این تحولات غیر قابل انکار است. درحقیقت با شکل‌گرفتن جامعه‌ی جهانی، حکومتی جهانی نیز به طور جنینی و غیرمنسجم در حال ظهور است که بالطبع به ایجاد و گسترش نظام حقوقی مطلوب خود می‌پردازد. این نظام حقوقی دیگر بین‌المللی نیست بل، جهانی است و موجودیت نهاد دولت ملی را پشت سر می‌گذارد. هرچند در این فرآیند، قدرت‌های غربی به واسطه‌ی امکانات گسترده‌تری که دارند، نقش پررنگ‌تری در راستای استقرار رژیم‌های مرتبط ایفا می‌کنند و می‌توان انتظار داشت که روند امور را در راستای منافع خود شکل دهند. این مطالعه درصدد بررسی ابعاد این گذار و تحقق حکمرانی جهانی در عرصه‌ی حقوقی است.
جنگ و زور، ابزار مشروعیت قدرت در روابط کشورها و نظام های حقوقی پیشین بود که نه تنها، منع و ممنوع نشده بود، بل، وسیله ای برای توازن قوا در مناسبات سیاسی و نظامی کشورها نیز به شمار می رفت، اما جنگ با گسترش تحولات بین المللی، توسعه حقوق بین الملل و تصویب منشور ملل متحد، به کلی ممنوع و هر گونه توسل به زور و تهدید علیه صلح و امنیت بین المللی نیز مستوجب مسئولیت شد.
حال آنکه،با توسعه فناروی های الکترونیکی و صنعتی روز جهان نیز، ساز و کارهای جنگ های سنتی به کار و زارهای الکترونیکی و بهره مندی از سلاح های هسته ای، شیمیایی و سایبری تغییر یافت و حقوق بین الملل نیز همراه با این تحولات صنعتی و پسامدرنیسم، بتدریج توسعه یافت و ابعاد حقوقی و بین المللی آنرا مورد مطالعه و توجه قرار داد. شیوع گسترده کرونا ویروس و اخیراً، طرح موضوع " بیوتروریسم کرونا ویروس " ، از زمره موضوعات حقوقی و بین المللی است که  می‌توان از منظر حقوق بین الملل مورد بررسی و تفحص قرار داد.
حقوق بین الملل از پیدایش تا پویایی  فناوری های روز جهانی
حقوق بین الملل همگام با تحولات بشری و پیشرفت شایان توجه تکنولوژی نیز شاهد سلاح های نوینی در عرصه روابط دولت ها بوده است که به آن‌ها این فرصت و پروانه را می‌دهد که با توجه به عدم تکافوی قواعد موجود به منظور اِعمال محدودیت‌ها بر آنها، حداکثر صدمه اقتصادی، اجتماعی و درمانی را به دشمن وارد سازد.
روزگاری، جنگ و خسارت با چوب و سنگ چخماق و روزگار دیگر با توپ و اسلحه و زمانی نیز با سلاح های ویرانگر هسته ای به صورت سنتی و توسط نرم افزارهای سخت در می گرفت. اما این پایان ماجرا نیست! از این بیش پس از نگرانی بشر در خصوص انواع سلاح های هسته ای، شیمیایی و سایبری با قابلیت کشتار جمعی، نوع دیگری از سلاح جنگی با عناوینِ « جنگ سایبری،Cyber Warfare»،«جنگ الکترونیک،Electronic Warfare»، و« جنگ بیولوژیک،Biological Warfare» و یا «بیوتروریسم،Bioterrorism Warfare»، و «سایبر تروریسم،Cyberbullying» به صورت تروریسم نرم افزاری به وجود آمد و جهان را در آستانه تهدید و نگرانی قرار داده است.
از این رو، یکی از مسائل مورد توجه حقوق بین الملل مدرن/نوین، پدیده روبه افزایش حملات«بیوتروریسم،Bioterrorism» سنتی یا مدرن آن است.
بیاد داشته باشیم که امکان جمع آوری اطلاعات و ترتیب دادن حملات بیوتروریسم در حد بزرگ و انجام این حملات بزرگ هر چند توسط «کشورهای کوچک و ضعیف و گروه‌های تروریستی» موجب استقبال روزافزون دولت ها در یک جنگ نابرابر از آن شده است.
اگر قرن حاضر را عصر«مدرنیسم، بیوتروریسمِ سبز» در زمینه از بین بردن محصولات مزروعی و دامی و «بیوتروریسم آبی» در امر تغییر باران زایی ابرها از طریق باروری مصنوعی آن‌ها با اراده بشر و از بین بردن منابع آب کشورها و «بیوتروریسمِ سفید» از راه بیماری‌های مختلف همچون «کرونا» به منظور از بین بردن هزاران انسان گرفتار وپزشکان و پرستاران یار و یاور آن‌ها در کمترین زمان و سرآمد آنها، بیوتروریسم نامرعیِ مدرن جنگ افزاری در کنار سخت‌افزار سنتی بنامیم، به نظر دور از ذهن نیست. پیچیده‌ترین ابزار تازه‌ای که تاکنون از آن برای اهداف تروریستی بهره برداری شده است، بیوتروریسم است. برای درک آن ابتداء به مفهوم «بیوتروریسم» و« جنگ بیولوژیک» و پس از آن پیشینه تاریخی استفاده از این سلاح ویرانگر و اَشکال مختلف و پیامدهای حقوقی آن را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهیم.
مفهوم بیوتروریسم
چندی است که کروناویروس و تعداد قربانیان آن، اذهان عمومی کشورهای جهان را به خود مشغول داشته است و گسترش کرونا، آن را به «تهدیدات فرامرزی،Cross-border Threats» بدل شده است. این تهدید فرامرزی چیست؟
ابعاد حقوقی و بین‌المللی آن  و نیز جایگاه آن در حقوق بین الملل چگونه است؟
به استناد تعریف پلیس بین الملل در سال(2007) بیوتروریسم عبارت است: « از منتشر نمودن عوامل بیولوژیکی یا سمی یا هدف کشتن یا آسیب رساندن به انسان ها، حیوانات و گیاهان با تصور نیت قبلی و به وحشت آفرینی، تهدید و وادار ساختن یک دولت یا گروهی از مردم به انجام عملی یاا برآورده کردن خواسته‌ ای سیاسی یا اجتماعی.»
حمله بیولوژیک
«حمله بیولوژیک،Biological Attack» به معنای حمله به نیروهای نظامی با سلاح های بیولوژیک مانند بمب میکروبی با روش‌های مختلف که در مواردی بسیار هم استفاده شده است، اما در بیوتروریسم حمله با سلاح بیولوژیک قابل مشاهده نیست که می‌توانند با ریختن یک قطره سم بیولوژیک در چای یا قهوه ی یک فرد اورا مورد تروربیولوژیک قرار می دهند. حمله بیوتروریسم بسیار خطرناک است زیرا فرد مورد نظر از حمله آگاهی ندارد و کسی متوجه ترور نمی شود.
بیوتروریسم معمولاً در زمان صلح صورت می‌گیرد که ممکن است در خوراک، هدایا و درعطریات آلودگی را منتقل نماید. کشف  و شناسایی یک حمله بیولوژیکی سخت و دشوار بشمار می آید.
آثار حمله بیولوژیک
تأثیرات یک حمله بیولوژیک نوعاَ بر (4) دسته تقسیم می شوند:
- فیزیکی؛ بروز بیماری
- روانی؛ بروز ترس و وحشت
- اقتصادی؛ محدودیت سفر و نقل و انتقال، متوقف شدن فعالیت‌های اقتصادی و کسب و کار
- زیست محیطی؛ آسیب دیدن انسان ها، حیوانات، گیامان، آلوده شدن منابع طبیعی مانند، منابع آب

پیشینه تاریخی  بیوتروریسم

روزگار قدیم :
   پیشینه به کارگیری میکروب‌ها علیه انسان‌ها در جنگ‌های مختلف به هزاران سال پیش یعنی، زمانی که بشر حتا، میکروب را نمی‌شناخت، باز می‌گردد.شاید مشهورترین نمونه بیوتروریسم، هنگام محاصره یک شهر به وقوع می‌پیوست که در آن،دشمن جنازه فردی طاعون زده یا حیوانی متعفن را که محل پرورش میکروبهای مختلف بود،روی یک منجنیق گذاشته و آن را به داخل قلعه یا شهر می‌انداخت تا موجب مریضی و مرگ ساکنین شهر یا نظامیان گردد. نمونه مشابه آنرا در حمله اعراب به ایران در فتح طبرستان تاریخی و شکست اسپهبدخورشید، حاکم باستانی طبرستان با آلوده کرده آب شرب چشمه مشرف به غار اسپهبد خورشید(محل استقرار سپاه وی) و کشته شدن سربازان و خانواده او در اثر آن می‌توان اشاره کرد. شاید مشخص ترین نمونه ترور بیولوژیکی در جنگ جهانی اول به وقوع پیوسته باشد. مدت کوتاهی پس از آغاز این جنگ، آلمان یک کمپین خرابکاری بیولوژیکی در ایالات متحده، روسیه، رومانیو فرانسه راه انداخت.
در آن زمان، یک دانشمند آلمانی به نام آنتون دیلگر در یک روستا در آلمان زندگی زندگی می کرد، اما در سال (1915)، به منطقه ای در ایالات متحده فرستاده شد که حامل کشت هایی از «مشمشه، بیماری بدخیم و کشنده حیوانات و چهارپایان» بود.
دیلگر، یک آزمایشگاه در خانه‌اش در مریلند به راه انداخت. او با کار روزانه در لنگرگاه ها در بالتیمور، اسب ها را در حالی که برای انتقال به انگلستان منتظر بودند، به «مشمشه» آلوده می کرد. وی به عنوان یک عامل کشور آلمان مورد سوء ظن قرار گرفت. اما هیچ‌گاه دستگیر نشد. سرانجام دیلگر به مادرید اسپانیا گریخت و بر اثراپیدمی اینفلوانزا در سال (1918) درگذشت.
روزگار جدید:
 استفاده از بیوتروریسم در معنای امروزی آن پس از تصویب کنوانسیون منع سلاح های بیولوژیکی مصوب (1973) و به طور بارز، پس از سال (2001) به ویژه «بیوتروریسم» غیردولتی باز می گردد. از این رو گفته می‌شود که نظر به تحولات گسترده ی اخیر و پیدایش گونه های نوین سلاح های بیولوژیکی، « شروع» استفاده از عامل های بیولوژیکی را باید مصادف با « شیوع» آن‌ها دانست.
پس از جنگ جهانی دوم نیز دنیا وارد مرحله تازه‌ای به نام جنگ سرد شد. در این مرحله، انگلستان نیز با جدیت سرگرم انجام پروژه های متعددی در زمینه سلاح های بیولوژیک، اجرای آزمایش پخش «اسپورآنتراکس» به وسیله بمب های انفجاری در جزیره غیرمسکونی گرینارد در غرب اسکوتلند بود و تا سال (2000) در خاک این جزیره اسپورهای آنتراکس یافت می شد.
بیوتروریسم محیط زیستی، اکوسیستم/EnvironintalBioterrorism
بررسی وتحلیل در خصوص محیط زیست پیوند مستقیم با سلامت جامعه دارد. زیرا که هرگونه اثر تخریبی زیست محیطی؛ اثر زیانبار بر حیات انسانی دارد و هرگونه اختلال در عناصر سازنده زیست بومها به مانند تغییر در جمعیت حشرات و حیوانات یا گیاهان آن منطقه منجر به تهدیدی برای زندگی انسان و سایر موجودات آن محیط خواهد بود.
فراتر از این با توسعه فناوری های الکترونیکی وصنعتی روز جهان نیز، سازوکارهای جنگهای سنتی به کارزارهای الکترونیکی و بهره مندی از سلاح های هسته ای، شیمیایی و سایبری تغییر یافت وحقوق بین‌الملل نیز همراه با این تحولات صنعتی و پسامدرنیسم، بتدریج توسعه یافت و ابعاد حقوقی و بین‌المللی آنرا مورد مطالعه و توجه قرار داد.
شیوع گسترده کروناویروس و اخیرا، طرح موضوع« بیوتروریسم کروناویروس»، از زمره موضوعات حقوقی و بین‌المللی است که می‌توان از منظر حقوق بین الملل مورد بررسی و تفحص قرار داد.
افزون بر این موارد در قوانین و مقررات بین‌المللی هم پیوند با بیوتروریسم، چه آنجا که انسان به وجه غالب و به نحو مستقیم موضوع حمله بیولوژیکی است مانند اسناد بین‌المللی مرتبط با منع سلاح های کشتار جمعی، اسناد بین‌المللی هم پیوند با بهداشت، سلامت عمومی و نیز امنیت غذایی و چگونگی آماج آسیب های بیولوژیکی قرار گرفتن انسان به طور غیرمستقیم  و محیط پیرامونی وی به طور مستقیم، نظیر تهدیدهای برضد محیط زیست، آب و حیات جانوری و گیاهی. که هیچیک به صراحت اِعمال بیوتروریسم را جرم انگاری کرده‌اند و به منظور تطبیق و تناسب جرائم با مجازات، فارغ از توصیف و امکان انتساب آن به یک دولت باید به آرای دیوان بین‌المللی دادگستری و دیوان بین‌المللی کیفری در خصوص مجازات دولت های متخلفِ مسبب آن در موارد مشابه استناد جست.
به هر روی، در حال حاضر تمسک به طرح عناوینی نظیر «ویروس چینی» از ناحیه دولت آمریکا به چین و ابراز ایجاد توقف در حرکت روبه رشد اقتصاد دولت چین به آمریکا نمی‌تواند مثبت دولت تولید کننده و منتشر کننده این ویروس در سطح جهان و مجازات وی باشد.
باری، می‌توان با کسب تجربه از پیامدها و سیاستگذاری دولت ها در خصوص این ویروس مهلک در موارد مشابه در آتی و ارائه دانش و آگاهی لازم برای مبارزه با آن و مجهز کردن خود به مدیریت بحران بهتر و مسلط شدن به اصول بهتر مبارزه با بیوتروریسم از ایراد خسارات بیشتر در ابعاد انسانی، اقتصادی و اجتماعی جلوگیری بعمل آید.
(ادامه دارد…)
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر وکنشگر حقوق بشر
22،4،2020

 

کرونا ویروس و نظریه واقع گرایی در روابط بین الملل

واقعیت امر آن است که در موضوع کرونا دلایل محکمی در تقویت انگاره دولت محوری واقع گرایان می‌توان ذکر کرد. شیوع این ویروس به ما نشان داد که همانطور که واقع گرایان اصرار دارند
دولت‌ها همچنان مهمترین بازیگران نظام بین‌الملل به حساب می‌آیند، چرا که دولت‌ها به دلیل وفور منابع در اختیار و قدرت بسیج کنندگی بالای خود در جایگاه نخست سیاستگذاری و تصمیم گیری برای مقابله با چنین بحرانی قرار دارند.
موفقیت آمیز بودن نحوه مقابله دولت چین با ویروس کرونا فقط موضوعی قابل بحث در چارچوب مباحث پزشکی و بهداشتی نیست بلکه این روزها موضوع کرونا و رویکرد دولت‌ها نسبت به آن به محلی جدی برای بحث پیرامون مهمترین مباحث نظری روابط بین‌الملل نیز تبدیل شده چرا که رفتار دولت‌ها در قبال بیماری کوئید -19 سوالات زیادی را در این حوزه بوجود آورده است:
پرسش هایی نظیر اینکه آیا همانطور که واقع گرایان تاکید می کنند شرایط جدید را می‌توان دلیلی محکم برای اثبات انگاره "دولت محوری" آنها در نظر گرفت؟
 آیا جهانی شدن سیاسی، فرهنگی و اقتصادی با فرورفتن دولت‌ها در لاک مرزی خود مورد پرسش قرار گرفته است؟
آیا بستن مرزها، ایجاد محدودیت در تردد افراد و سایر محدودیت‌های ایجاد شده در زندگی شخصی افراد در تضاد با حقوق اساسی انسان‌هاست؟
 و آیا شیوع سریع کرونا در تمام قاره‌های جهان را نباید نشانه‌ای از دنیای جهانی شده و در هم تنیده امروزی در نظر گرفت؟
 این‌ها پرسش‌هایی جدی هستند که شاید در جهان پساکرونایی بیشتر مورد توجه قرار گیرند.
حقیقت این است که در موضوع کرونا دلایل محکمی در تقویت انگاره دولت محوری واقع گرایان می‌توان ذکر کرد. شیوع این ویروس به ما نشان داد که همانطور که واقع گرایان اصرار دارند دولت‌ها همچنان مهمترین بازیگران نظام بین‌الملل به حساب می‌آیند، زیرا که دولت‌ها به دلیل وفور منابع در اختیار و قدرت بسیج کنندگی بالای خود در جایگاه نخست سیاستگذاری و تصمیم گیری برای مقابله با چنین بحرانی قرار دارند و درست همانطور که واقع گرایان می‌گویند وقتی هیچ اقتدار مرکزی وجود ندارد که دولت‌ها در تامین امنیت خود به آن تکیه کنند حاکم بودن نظم آنارشیک بر نظام بین‌الملل دولت‌ها را به خودیاری ترغیب خواهد کرد.
شیوع بسیار سریع ویروس کرونا در سطح جهانی اگرچه نشانه‌ای از به هم پیوستگی جهانی و کم رنگ شدن مرزهای فیزیکی میان کشورهاست اما بسته شدن مرزها و ایجاد محدودیت در تردد آزادانه افراد به صورت دستوری از سوی دولت‌ها و مهمتر از آن اتخاذ روش های اختصاصی از سوی دولت ها برای مدیریت بحران نتیجه‌ای جز در مرکز قرار گرفتن دولت‌ها به عنوان مهمترین بازیگر بین‌المللی به دست نمی‌دهد. در این میان جایگاه سازمان بهداشت جهانی نیز تنها از حد یک سازمان تسهیل کننده و ناظر فراتر نرفته و مسئولیت اصلی در این موضوع همچنان بر عهده دولت‌هاست.از سوی دیگر نیز باید به این موضوع توجه داشت که نمایان شدن کرونا ویروس به عنوان یک مشکل جهانی ضرورت همکاری کشورها و وجود منافع مشترک بشری را دوچندان کرده است. تخریب محیط زیست بدون شک مساله‌ای جهانی است که نیازمند برجسته شدن همکاری و نفع مشترک بشری است و دولت‌ها گریزی از واگذار کردن بخشی از حاکمیت و اقتدار خود به قوانین و الزامات بین‌المللی برای مقابله موثر با مشکلات زیست محیطی که کلیت جامعه بشری را تهدید می‌کند ندارند. به عبارت واضح دست یابی به امنیت زیست محیطی نیازمند همکاری جمعی دولت‌هاست.
این مساله بویژه به این جهت حائز اهمیت است که بدانیم شیوع ویروس کرونا و موارد مشابه دیگری چون ابولا نتیجه چیزی جز دخالت بشر در محیط زیست و تخریب بی رویه آن نیست. برای نمونه بررسی‌های صورت گرفته نشان می‌دهد که پیدایش ویروس ابولا که منشاء آن چند نوع خفاش بوده در برخی مناطق آفریقای مرکزی و غربی که قربانی نابودی جنگل‌ها بوده بیشتر دیده شده است. تخریب جنگل‌ها این خفاش‌ها را مجبور به زندگی در محل‌های زندگی انسان‌ها کرده و همین موضوع به وجود آورنده مسایل جانبی دیگر شده است. در خصوص کرونا نیز همانطور که تا کنون آشکار شده دستکاری بشر در زندگی طبیعی جانداران و اضافه کردن آنها به لیست خوراک خود عامل اصلی ورود این ویروس به زندگی انسان‌ها  و بوجود آمدن همه‌گیری اخیر است. به همین جهت باید تاکید کرد بدون همکاری دولت‌ها و میدان دادن به سازمان‌های بین‌المللی، در آینده نیز شاهد بروز بحران‌هایی از این دست خواهیم بود.
بنابراین اگرچه اختصاصی بودن روش مقابله دولت‌ها با ویروس کرونا، جایگاه سازمان بهداشت جهانی و استانداردهای بین‌المللی در این موضوع و مواردی از این دست ما را به تایید نظریه واقع گرایانه در روابط بین‌الملل و دولت محور دانستن نظام بین‌الملل نزدیک خواهد کرد اما در مقابل این مساله را  نیز  باید مدنظر داشت که بروز چنین بحران‌هایی در سطح جهانی نقش و اهمیت همکاری‌های بین المللی و لزوم وجود استانداردهای بین‌المللی را بیش از پیش بر ما  آشکار می‌سازد زیرا که بدون وجود آنها، بشر برای مقابله با بحران‌های آینده با مشکلات بیشماری روبه رو خواهد شد. نظریه واقع گرایانه اگرچه همانطور که حامیانش می‌گویند برداشتی واقع بینانه از نظام بین‌الملل ارائه می‌کند اما ما برای داشتن جهانی بهتر نیاز به ساختن آن داریم.. 
باافزایش شمار تلفات و خسارات اقتصادی فراوان ناشی از ویروس کرونا در جهان، تئوری‌های مختلفی در مورد عوامل شیوع این ویروس و اتهام‌زنی و مقصر دانستن هم‌دیگر در میان کشور‌ها نیز افزایش یافته است. برخی‌ها در کشورهای مختلف جهان انگشت انتقاد را به طرف چین، خاستگاه این ویروس نشانه رفته و دولت چین را به کوتاهی در اطلاع‌رسانی درست و به موقع ، کم اهمیت جلوه دادن خطر شیوع ویروس کرونا درمراحل ابتدایی و حتی پنهان‌کاری متهم کرده‌اند.برخی‌ها خواستار پرداخت غرامت از سوی دولت چین به کشور‌های آسیب دیده از ویروس کرونا شده‌اند. اخیرا برخی از کادر درمانی و صاحبان کسب و کار درامریکا، جایی‌که بیشترین شمار جان‌باختگان و مبتلایان به ویروس کرونا را در جهان دارد، دادخواستی را علیه دولت چین به دادگاهی در ایالت فلوریدا سپردند تا دولت چین را مجبور به پرداخت غرامت کند. اگر قرار باشد چین به کشور‌های آسیب دیده از ویروس کرونا غرامت و جبران خساره بپردازد،علاوه بر امریکا، کشورهای دیگر نیز خواستار غرامت خواهند شد. به گونه مثال یک گزارش پژوهشکده « هنری جاکسون» تخمین زده است که دولت بریتانیا شاید خواستار دست کم (351) میلیارد دلار غرامت از دولت چین شود.
به همین ترتیب، دولت امریکا هم نزدیک به یک تریلیون دلار غرامت خواهد خواست که در آن صورت دولت چین باید تریلیون‌ها دلار به کشورهای مختلف جهان جبران خساره بپردازد.
اما در نظام حقوق بین‌الملل کنونی به دادگاه کشاندن یک کشور وگرفتن غرامت در مقابل چنین یک بیماری واگیرجهانی چقدر امکان‌پذیر است؟
سازمان‌های اطلاعاتی امریکا نیز در گزارش‌های خود تاکید کرده‌اند که دولت چین پنهان‌کاری کرده و هم شمار جان باختگان و هم شمار مبتلایان به ویروس کرونا را کمتر از شمار واقعی آن گزارش داده است. همچینن این سازمان‌ها در گزارش خود دولت چین را به عدم دادن دسترسی لازم به اطلاعات دقیق به دانشمندان امریکایی متهم کرده‌اند. این موضوع باعث گمانه زنی های مختلف در مورد منشا شیوع ویروس شده است. برخی ها این گمانه‌زنی ها را نیز مطرح کرده‌اند که شاید شیوع ویروس کرونا از بازار فروش حیوانات وحشی در وهان آغاز نشده باشد، بلکه شاید در اثر رهایی تصادفی یک خفاش ‍آلوده به ویروس کرونا از یکی از آزمایشگاه‌های محلی دولت چین در وهان صورت گرفته باشد.چین تا کنون هیچ یک از این اتهامات را نپذیرفته است. دولت چین نیز در مقابل این اتهامات ادعا می‌کند که تمام تمهیدات لازم را گرفته و تدابیر سختگیرانه‌ای را برای جلوگیری از شیوع این بیماری اعمال کرده است. به همین دلیل سرعت شیوع ویروس در وهان در خاستگاه این ویروس کاهش یافته و حتی متوقف شده است و اکنون چین نگران است که مبادا خارجی‌ها و حتی چینی‌های که از خارج به کشور میایند این ویروس را از بیرون دوباره وارد کشور کنند.
 بحث حقوقی و امکان پرداخت غرامت
کسانی که طرفدار پرداخت غرامت از سوی دولت چین‌اند بر نقص دست کم دو ماده از «مقررات بین المللی بهداشت» از سوی دولت چین تاکید می‌کنند. در «مقررات بین المللی بهداشت» که در سال (2005) به تصویب رسید و در سال 2007 به اجرا گذاشته شد 194 کشور جهان از جمله دولت چین عضو است.
ماده (6) مقررات بین المللی بهداشت، دولت‌های عضو را ملزم می‌سازد تا مشکلات بهداشتی در خاک خود را به سرعت بررسی و در مورد خطرات بهداشتی که می‌تواند وضعیت فوق‌العاده محسوب شود و بهداشت بین المللی را با خطر مواجه کند تا (24) ساعت به سازمان جهانی بهداشت اطلاعات مفصل و دقیق بدهند. به استناد ماده(6) این مقررات، دولت‌های عضو باید تمامی اطلاعات دقیق و مفصل که شامل یافته‌های آزمایشگاهی، موارد ثبت شده و هرگونه اطلاعی که در دسترس دارند در اختیار سازمان بهداشت جهانی قرار دهند. ماده (7) این مقررات نیز از دولت‌های عضو می‌خواهد تا در صورت به دست‌آوردن شواهد از وقوع واقعه بهداشتی غیرمترقبه در کشورش بدون در نظر داشت نوعیت و منشا واقعه مورد نظر، تمامی اطلاعات را باید با سازمان بهداشت جهانی شریک بسازند. برخی‌های دیگر از این نیز فراتر رفته‌اند و چین را به نقض کنوانسیون منع سلاح‌های بیولوژیک متهم می‌کنند که در سال (1972) به تصویب رسید و دولت چین عضو این کنوانسیون است. این کنوانسیون، تولید، توسعه و ذخیره سلاح‌های مکروبی، سمی و بیولوژیک را که به مقاصد صلح‌آمیز نباشد منع می‌کند. از این بیش بر اساس حقوق بین الملل دولت‌ها ملزم به رعایت از اصول عدم رساندن زیان فرامرزی به مردمان دیگر کشورها هستند. همچنین بر اساس حقوق بین الملل هر فرد حق زندگی دارد و هیچ دولتی حق ندارد زندگی انسان‌ها را به خطر بیندازد.تا کنون در مورد این که ویروس کرونا در واقع سلاح بیولوژیکی و میکروبی بوده باشد، هیچ شواهد و مدارکی در دست نیست و بیشتر در حد اتهام، ادعا و گمانه زنی مطرح می‌شود.
 اثبات چنین چیزی در مراحل کنونی غیرممکن به نظر می‌رسد.در کنار آن دادرسی در نظام حقوق بین‌الملل بیشتر بر همکاری دولت‌های عضو متکی است که در این صورت بعید به نظر می‌رسد دولت چین در بررسی چنین اتهامی با هیچ دادگاه و مرجع قضایی بین‌المللی همکاری کند. در این صورت تنها ادعای که باقی می‌ماند کوتاهی دولت چین در امر اطلاع رسانی به موقع و ادعای پنهان‌کاری از سوی پکن است که هم پیوند است با مسئله نقض مقررات بین‌المللی بهداشت.
در کل راه‌کارها و مکانیسم‌های حل مناقشات در سازمان بهداشت جهانی خیلی ضعیف‌اند و ازکارایی لازم برخوردار نیستند. اعمال فشار و مجازات یک کشور مانند چین برای سازمان بهداشت جهانی کار ساده‌ای نیست. در شرایطی که دنیا به هماهنگی و همگرایی در امر مبارزه با ویروس کرونا نیاز دارد و سازمان بهداشت جهانی به کمک‌های مالی اقتصادهای بزرگ جهان وابسته‌است، بعید به نظر می‌رسد که این سازمان در این دعوا چین یا هیچ کشوری را مقصر اعلام کند.
چین در حال حاضر یکی از حامیان اصلی سازمان بهداشت جهانی به شمار می‌رود. در سال‌های اخیر، دولت چین حمایت مالی‌اش از سازمان بهداشت جهانی را افزایش داده است . از سال (2014) بدین سو، چین بر حمایت مالی خود از سازمان بهداشت جهانی(86) میلیون دالر افزوده که (52%) افزایش را نشان می‌دهد. این نیز می‌تواند دلیل آن باشد که تدروس گیبریسیوس، مدیرکل سازمان جهانی بهداشت، دولت چین را به جهت «شفافیت در اطلاع .رسانی» ستود و گفت:« که چین در مهار ویروس کرونا برای جهانیان بدرستی عمل کرده است.»!
در نظام حقوقی بین‌الملل دولت‌ها عالی‌ترین مرجع صلاحیت و اقتدار و بازیکنان اصلی صحنه بین‌المللی پنداشته می‌شوند. چین یکی از قدرت‌های مقتدر جهانی و یکی از پنچ عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل است. هر تصمیمی که برای بردن پرونده چین به دادگاه عدالت بین المللی مطرح شود با وتوی چین برخواهد خورد و احتمال رفتن چین به دادگاه خیلی کم به نظر می‌رسد.همچنین در نظام حقوق بین الملل، دولت‌ها در مقابل چنین دادخواست‌های که در دادگاه فلوریدا در آمریکا مطرح شده است می تواند مصونیت داشته باشند.از این رو بیشتر دولت‌ها در اقامه دعوا علیه بخش خصوصی دست باز‌تر دارند تا علیه دولت دیگر و همچنین شرکت‌های خصوصی در برخی موارد می‌توانند علیه دولت‌ها اقامه دعوا کنند. در این حال، دادخواست دادستانان در دادگاه فلوریدا حتا اگر منجر به حکم دادگاه علیه چین شود، باز هم نمی‌تواند کارساز باشد. در صورتی‌که دولت امریکا دست به اقدام علیه شرکت‌ها و ملکیت‌های منقول و غیر منقول چین در خاک امریکا بزند، چین نیز‌می‌تواند از گزینه «مقابله به مثل» استفاده کند که در چنین وضعیتی که اقتصاد جهان صدمه شدیدی دیده، وارد شدن به چنین جنگ دیپلوماتیک و انتقام‌گیری می‌تواند فشارهای اقتصادی بر جهان را افزایش دهد.
نیره انصاری، حقوق دان، نویسنده، پژوهشگر و کنشگر حقوق بشر
24،4،2020
5،2،1399

[ دوشنبه هشتم اردیبهشت ۱۳۹۹ ] [ 14:40 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ


هنر من در اين است كه حقايقِ سودمند اما خشن را با قدرت و شهامتي كافي به مردم بگويم؛ مي بايست به همين عمل بسنده كنم. به هيچ روي، نمي گويم براي چاپلوسي!، بل، براي تمجيد و تعريف آفريده نشده ام، اما هرگاه خواسته ام زبان به ستايش بگشايم، ناشيگري ام بيش از تلخي انتقادهايم به من زيان رسانده است
امکانات وب