قانون اساسی آینده ایران
تدوین قانون اساسی ایران ،حقوقدان،متخصص حقوق بین‌المل نیره انصاری 
قالب وبلاگ
شهروند و جایگاهش در عصرجهانی !

بخش نخست

- شهروند از شهر(city)ریشه میگیرد و(city)ازواژه لاتینی "لوتیاس" (livitas) مشتق است ، لویتاس تقریبا معادل واژه پلیس(plice)درزبان وفرهنگ یونانی است . بنابراین ، شهر تنها مجتمعی از ساکنین یک منطقه معین نیست بلکه مفهوم واحد سیاسی مستقلی را افاده می کند .به همین جهت است که شهروند تنها به ساکن شهر گفته نمی شود بل، معنای فراتر ازآن را به همراه دارد . شهروند فراتر از اینکه ساکن شهر است درسازماندهی شهر وتدارک وتنظیم قواعد زندگی درشهر وتدوین قانون حاکم بر شهر ومملکت نیز مشارکت دارد.

- شهروند ترجمه واژه (citizenship) است . اصطلاح یاد شده در قرن هفدهم وارد ادبیات حقوقی وسیاسی شد. تحولات تاریخی ناشی از مبارزات اجتماعی مردم اروپا برای کسب حقوق برابر ورفع تبعیض و الغای سنت‌های دوران فئودالیته موجب تولد این اصطلاح گردید.اساساً این اصطلاح در ادبیات فارسی و حقوقی ما سابقه چندانی ندارد.در ایران تا پیش از مشروطیت به جای این واژه از کلمه رعیت و رعایا استفاده می شد. به سخنی دیگر درسلسله مراتب نظام اجتماعی ، مردم ،رعیت پادشاه و تابع و فرمانبردار او تلقی می شدند. پس از مشروطیت حتی پس از تصویب قانون مدنی ، افراد جامعه ایرانی از دیدگاه حقوقی ، تبعه دولت ایران معرفی می شدند. یعنی ایرانیان به عنوان تبعه باید تابع دولت متبوع خود باشند. به ظاهر نخستین فرهنگ فارسی که کلمه شهروند را در خود جای داده است فرهنگ فارسی امروز است که در آن، این تعریف ارایه شده است:"کسی که اهل یک شهر یا کشور باشد و از حقوق متعلق به آن برخوردار باشد."

- "شهروند" مرکب از دو کلمه"شهر"به معنای جامعه انسانی و"وند"بمعنای عضووابسته به این جامعه است. مفهوم شهروند را می توان از حیث دیرینگی به یونان باستان نسبت داد. این مفهوم به کسانی که در دولت شهر "پلیس" به دلیل سکونت در شهر دارای حقوق سیاسی بودند اطلاق می گردید. البته هر چند "پلیس" یک واحد سیاسی مستقل بود که شهروندان در کنار بردگان و غیر شهروندان زندگی می کردند اما صرف سکونت افراد درشهر، آنها را از اختیار شهروندی که در واقع حق مشارکت در اداره عمومی دخالت در حوزه سیاسی عمومی بود برخوردار نمی نمود.حق بهره مندی از این امتیاز به کسب برخی فضایل خاص در انسانها بر می گشت و کسانی که در کسب و تحصیل فضایل موفق نبوده و دارای فضلیت سیاسی نمی شدند از این حق محروم بودند.

 نخستین فیلسوف و متفکر سیاسی که به مفهوم شهروند در تئوریهای سیاسی پرداخته است "افلاطون" بود. افلاطون در کتاب "جمهوری" که در آن مدل مدینه فاضله را به خواننده معرفی کرد شهروندان را یکی از محورهای اصلی تاسیس دولت و حکومت مطلوب قرارمی دهد. ارسطو نیز به بحث در زمینه شهروندی می پردازد و شهروند را کسی می داند که در حکمرانی و فرمانبرداری سهیم باشد. او بر این باور بوده است که یک شهروند خوب باید بداند که چگونه همچون یک آزاد مرد حکمرانی و چگونه همانند آزاد مرد فرمانبرداری کند. به استناد این استدلال فرد با ترک زندگی خصوصی وارد دنیای سیاست می شود. مفهوم شهروند و شهروندی به گونه ی برجسته طی دو هزار و پانصدسال گذشته دچار نوسان بوده است و نقاط عطف آن آتن سده چهارم، دوره رنسانس وانقلاب فرانسه است که موضوع شهروندی به نحو برجسته ای مورد توجه واقع شد. قدرمتیقن به صرف گردآمدن افراد درمکانی خاص و تشکیل اجتماع انسانی، شهروند بوجود نمی آید. به بیانی دیگر اجتماع انسانی شرط لازم شهروندی محسوب می شود ولی شرط کافی نیست. افراد زمانی لقب شهروندی را به خود می گیرند که حقوق و تکالیف خود را بشناسند و به آن عمل کنند و آن وقت است که مدینه تشکیل می شود و شهروند معنا و مفهوم پیدا می کند.

- اگر شهروند را به حیث واژه‌ شناسی تعریف نموده و آن‌را معادل (citoyen )مشتق از شهر (cite) بشمریم که از واژه‌ (civitas) می‌آید، می‌توان نتیجه‌گرفت که شهروند به آن‌گروه از جامعه گفته می‌شود که از حقوقی همچون مشارکت در تدوین قواعد رفتار اجتماعی برخوردار است. بدین‌ترتیب به آن گروه از اعضای جامعه که بدون این ‌که درتدوین قانون مشارکت داده شوند، مکلف به اطاعت از آنند،شهروند خطاب نمی‌گردد.

- درتعریف شهروند میتوان گفت؛ شهروند کسی است که حقوق فردی وجمعی خود را می شناسد و از آنها دفاع میکند قانون را میشناسد وبه آن عمل میکند و از طریق آن مطالبه میکند،از حقوق معینی برخوردار است ،میداند که فرد دیگری هم حضور دارد و دفاع از حقوق او یعنی دفاع ازحقوق خودش و فردیکه در امور شهرمشارکت دارد.

پس شهروندی نه تنهابه معنای سکونت دریک شهربه مدت مشخص که به معنای مجموعه ای ازآگاهیهای حقوقی فردی واجتماعی است. دریک جامعه مدنی حقوقی که فرد عبارتند ازحقوق اساسی به معنای حقوق بنیادی شهروندانی که جامعه، حقوق سیاسی به معنای حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی و حقوق اجتماعی که دربرگیرنده ی حقوق اقتصادی ونیزحداقل استانداردهای زندگی درتسهیلات اجتماعی است.

گروهی از جامعه‌شناسان، دسته اخیر از اعضای جامعه را تحت عنوان "رعیت" قرار می‌دهند و گروهی دیگر از عنوان "شهروند محق" در برابر "شهروند مکلف" یاد می‌کنند تا تفکیک بین این دو طیف از اعضای جامعه را نشان ‌دهند. جامعه هاي توسعه‌یافته‌ کنونی، تفکیک یاد شده را منحصراً در 

در حیطه‌ "تبعه‌بودن" و "بیگانه‌بودن" می‌پذیرند و حقوق سیاسی را که مشارکت در انتخابات مجالس قانون‌گذاری وجه ممتاز آن است، مختص شهروندان برمی‌شمرند و این بهره‌مندی از حقوق شهروندی را مولود حاکمیت مولود می‌دانند که خاص اتباع دولت،کشور است، یعنی اشخاصی که صاحب حق حاکمیت‌اند و در پرتو این حق، چگونگی اداره‌ جامعه را از طریق قراردادی که به آن قانون اساسی گفته می‌شود، معین می‌نمایند و به‌موجب این قرارداد، گروهی را از بین خود برمی‌گزینند و زمام اداره‌ جامعه را برای مدتی معیّن به آنان می‌سپارند. در این جامعه ها، بیگانگان از سایر حقوق که مولود رابطه‌ شهروندی نیست، بهره‌مندند. 

 حقوق شهروندی(Citizenship Rights )گفتمانی نوین در حقوق بشر است که برای نخستین بار در منشور حقوق بشروشهروند فرانسه 1789(The Declaration of the Rights of Man and of the Citizen, Franes )مطرح شد و روز به روز در حال بسط و گسترش است. حقوق شهروندی مربوط به آن بخش از حقوق عمومی و حقوق بشر است که حقوق سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی شهروندان را به حیث تابعیت سیاسی شان به شهر، مورد شناسایی و محافظت قرار می دهد.

فراتر از این موارد شهروندی از کهن‌ترین مفاهیم سیاسی، اجتماعی، برگرفته از واژه لاتین (Civitas) است که به افراد صاحب حقوق سیاسی و ساکن در دولت شهر اطلاق می‌گردید. با توجه به قدرت زیاد، این مفهوم درمعانی متفاوتی به‌کاررفته و هنوز هم یکی از بحث‌انگیزترین مفاهیم به‌شمار می‌رود. زیرا که شهروندی در تحولات تاریخی، معرف نوعی رابطه سیاسی، اجتماعی و حقوقی میان افراد جامعه و قدرت سیاسی حاکم بوده است. باید توجه داشت که شهروندی از نقطه نظر حقوقی، روابط میان دولت و ساکنان کشور را در موقعیت‌های قانونی واگذار شده به بخش‌های مختلف جمعیت برحسب سن، جنس، پیوندهای خانوادگی، هویت قومی و غیره آن گونه که در نظام حقوقی تدوین شده، نشان می‌دهد.

اچ.آر.جی.گریوز می گوید که:«حقوق شهروندی بهتر است که تکالیف و وظایف دولت در برابر اعضایش نامیده شود.» با وجود این تعریف باربالت بر این نظر است که: "همه حق هایی که دولت را محدود می کنند فی نفسه حقوق شهروندی نیستند، اما همه حقوق شهروندی در این ویژگی سهیم هستند، اگرچه حقوق خاص و غیر یکسان و متفاوت شهروندی به شیوه های مختلف این کار را انجام می دهند.» این مسئله تا حدودی روشن می کند که چرا حقوق شهروندی که فراگیر و عام است، و بنابراین به طور کلی منافع و سود همه کسانی که در آن حقوق سهیم هستند را برآورده می کند، در واقع، تمایل به برآوردن منافع اجتماعی خاص، و به خصوص طبقات اجتماعی خاص، به شکل مختلف و نه یکسان را دارند. وی باورمند است که حقوق شهروندی به عنوان حقوق افراد در جامعه یک دولت ملی در نهایت به وسیله دولت، حفظ و تأمین خواهد شد، اما این خصلت و ویژگی منحصر به فرد، حقوق شهروندی نیست. به طور کلی حقوق، تکالیف و وظایف را از دیگران مطالبه می کنند.

 حقوق شهروندی در واقع، مجموعه حقوقی است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود دارا می شوند و نیز اطلاقی عام است بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعدی که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت می کند. دارنده این حقوق یعنی شهروند، به تک تک افرادی که در یک جامعه زندگی می کنند، اطلاق می شود، فراتراز مفهومی تحت عنوان تابعیت، بدون ابتنای بر سلسله مراتب، موقعیت هایی متمایز برای افراد، وجود شرایطی برای به رسمیت شناخته شدن، حاکمانی خاص و حکومت شوندگانی خاص، و در مقابل مبتنی است بر رابطه ی چندسویه بین دولت، جامعه و شهروندان و وجود یک اخلاق مشارکت و موقعیتی فعالانه."

قدرمتیقن این که حقوق شهروندی، حقوقی نیستند که باید درصدد تاسیس و یا ایجاد آنها باشیم، بل،حقوق شهروندی، غالباً حقوقی ثابت نزد انسان هایی شناخته می شود که عنوان شهروند را با خود دارند. در این میان وظیفه جامعه، دولت و قانونگذار این است که ابتدا این حقوق را به خوبی بشناسند و سپس خود را ملزم به رعایت این حقوق و رفع موانع موجود بر سر راه احقاق آن دانسته و آن را نهادینه نمایند. 

- حقوق شهروندی "حقوقی است که به وسیله قانون برای همه مردم مشروع شناخته شده است ، و این حقوق عبارت است از مجموعه ای از حقوق و امتیازاتی که در نظام حقوقی یک کشور به شهروندان آن ، با لحاظ نمودن دو اصل «کرامت انسانی» و «منع تبعیض» در جهت فراهم سازی زمینه رشد شخصیت فردی و اجتماعی آنها تعلق می گیرد."

 

(ادامه دارد)

[ پنجشنبه دهم خرداد ۱۳۹۷ ] [ 15:4 ] [ نیره انصاری حقوقدان، متخصص حقوق بین‌المل ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ


هنر من در اين است كه حقايقِ سودمند اما خشن را با قدرت و شهامتي كافي به مردم بگويم؛ مي بايست به همين عمل بسنده كنم. به هيچ روي، نمي گويم براي چاپلوسي!، بل، براي تمجيد و تعريف آفريده نشده ام، اما هرگاه خواسته ام زبان به ستايش بگشايم، ناشيگري ام بيش از تلخي انتقادهايم به من زيان رسانده است
امکانات وب