قانون اساسی آینده ایران
تدوین قانون اساسی ایران ،حقوقدان،متخصص حقوق بین‌المل نیره انصاری 
قالب وبلاگ

[ پنجشنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۰ ] [ 20:8 ] [ Nayerehansari ]

روزجهانی کودک(8 اکتبر) و کودک فروشی در ایران!  
این روزها خیلی بیش از پیش شاهد نقض حقوق شهروندی در ایران هستیم از خشونت پلیس و برخورد غیر انسانی اش و پرت کردن زنی که با حرکت نمادین «Annulera، خط بطلان» بر کلیه ی قوانین زن ستیز اسلامی می‌کشد یا تهدید پلیس به حمله موشکی به دراویش گنابادی با توجه به اینکه پلیس تنها ضابط دادگستری است و وظیفه‌اش حفظ نظم و آرامش در جامعه است و نه بیشتر. یا تجاوز به کودکان خیابانی و کار و گسترش ویروس ایدز در میان این کودکان یا فرزندکُشی توسط پدر به ویژه آتش زدن دختر22 ساله توسط پدر در سنندج (4،10،2021) و یا مسئله مخالفت کمیسیون اجتماعی مجلس اسلامی نسبت به لایحه افزایش سن ازدواج کودکان. 
مخالفت مرکز پژوهش ها در کمیسیون اجتماعی مجلس اسلامی با افزایش سن ازدواج 
چندی پیش طرحی پیشنهادی مبنی بر افزایش سن ازدواج از سن 13 سال به 15 سال و ممنوعیت ازدواج کمتر از سن 15 سال به مجلس ارائه شد که پس از بررسی در تاریخ (شنبه 5 اسفند ماه) کمیسیون اجتماعی مجلس اسلامی مخالفت خود را این طرح را رسماً اعلام کرد. 
 پیش از اینکه به بررسی دلایل و عوامل ازدواج کودکان پرداخته شود، این موضوع را در نظر داشته باشیم که رشد شهرنشینی و تغییر ساخت زندگی خانواده، افزایش روزافزون طلاق، مهاجرت، زاغه نشینی، بیکاری، اضمحلال ارزش‌ها و اخلاقیات و به ویژه عدم سیاستگذاری شایسته در خصوص کنترل جمعیت، نبود قوانین شفاف در خصوص حقوق کودکان که نشات گرفته از پیروی از موازین شرعی و ایضاً تبعیض جنسیتی که در ماهیت این قوانین وجود دارد و دیگر مشکلات در جامعه ایران، فراتر از بروز پدیده کودکان خیابانی و کار، فروش کودکان برای تجارت اعضای بدن و یا فروش یا اجاره کودکان برای بکارگیری در مشاغل پست مثل معرکه گیری و از این قبیل و یا فرندکُشی ما شاهد افزایش روز افزون آمار ازدواج کودکان و بیوه کودکان هستیم. 
  
با توجه به اینکه ماده(1041) قانون مدنی(اصلاحی1379،9،37) 
در قابلیت صِحی برای ازدواج اشعار می دارد:«عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن(13) سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح»! به این معنا که برای ازدواج کمتر از( 13 ) سال با مجوز و اذن پدر اجازه ازدواج داده می شود. 
گرچه دلائل اجتماعی، اقتصادی، بهداشتی و روانپزشکی براین ممنوعیت وجود دارد که پس از گذشت( 8 )سال از بررسی و پایان یافتن لایحه حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان در کمیسیون قضایی مجلس و به رغم کاستی های که در این لایحه وجود دارد و حتی خود نمایندگان و کارشناسانی که در این موضوع دخالت دارند کمبودهای این لایحه را تایید می کنند. اما در هر صورت این لایحه به عنوان نخستین قانون حمایتی و کیفری در زمینه کودکان و نوجوانان محسوب می شود. و پیشینه این امر برمی‌گردد به سال( 1389) که کارشناسان و مشاوران دادگستری های کشور خبر از افزایش  ازدواج های کودکان در برخی از استان های کشور دادند. اگرچه این خبر مسکوت  ماند اما آمار ارائه شده از سوی انجمن حمایت از حقوق کودکان پرده از یک آسیب اجتماعیِ نوظهور برداشت. 
چهل و دو هزار(42000)ازدواج کودکان( 10) ساله در یک سال! 
در این خصوص از سوی انجمن نامبرده اعلام گردید:ازدواج و طلاق در میان کودکان(10 تا‍18)سال طی سال های اخیر افزایش یافته و بر اساس آمار سازمان ثبت احوال در سال(1389) بیش از (42هزار ازدواج کودکان10تا14) سال به ثبت رسیده است همچنین افزوده است که342هزار ازدواج کودکان زیر18سال در سال1389به موجب آمارهای سازمان ثبت احوال،ثبت گردیده که مربوط به ازدواج کودکان 10تا15 سال در کشور است و به تَبَعِ آن طلاق و جدایی نیز در میان این کودکان روندی سعودی را طی نموده. و این در حالی است که از سال84تا89 حدود45%درصد ازدواج و طلاق در میان این کودکان مشاهده می گردد به نحوی که به موجب آمارهای صورت گرفته در سال،1389، سه هزار کودک 10 تا18سال مطلقه و بیوه در کشور وجود دارد. 
البته تعدادی از کارشناسان را نظر بر این است که:ازدواج های کودکان به دلیل«رسم و رسوم و سنت» در مناطق روستایی بیشتر از نقاط شهری است»اما بر اساس آمارهای ارائه شده و با توجه به مهاجرت روستاییان به شهرها آمار ازدواج کودکان در نقاط شهری 55% درصد و در روستاها45%درصد است. 
اکنون نگاهی گذرا به تاریخچه این رسم و آئین مطرح شده از سوی این کارشناسان می اندازیم: 
در گذشته وقتی بین عشایر و گروه های مردم دعوا و یا جنگی در می گرفت و یک نفر از طرفین کشته می شد گروه و یا خانوادهٔ مقتول برای خونخواهی«شخصی» از خانواده یا طایفهٔ قاتل را می کُشت و این جریان به صورت سلسله وار ادامه می یافت.به همین دلیل و به منظور جلوگیری از ادامهٔ جنگ و کشمکش و نیز پایان دادن به قتل و کشتار و اصلاح روابط خانواده ها مراسمی با عنوان«خون بس» و با حضور واسطه هایی از دو طرف برگزار می شد که در آن یک ازدواج اجباری صورت می گرفت و خواهر یا یکی از نزدیکانِ قاتل به عقد ازدواج برادر یا یکی از نزدیکان مقتول در می آمد. اگرچه نام این رسم و آئینِ خشونت بار به علت مغایرت آن با حقوق بشر و ایضاً 
حقوق زنان، از لیست آثار معنوی کشور حذف گردیده چون،این رسم ناپسند و اساساً سنت ملی ایرانیان نمی باشد،بل، یک پدیدهٔ «قومی،قبیله ای» است به ویژه که چون مغایر اصل«شخصی بودن» مجازات بوده، از نقطه نظر حقوق جزاء قابل دفاع نیست و آن را نقض می نماید. در واقع در این آئین طرح و بازگویی دعواهای قومی قبیله ای است، یعنی براساس این سنت و به منظور خاتمه دادن به درگیری ها و پیشگیری از کشت و کشتار، از یک وسیلهٔ نادرست یعنی قربانی کردن یک زن و سرنوشت و آیندهٔ او استفادهٔ ابزاری شده و با ازدواجِ یک زن آن هم بر پایهٔ «اجبار» از ریختن خونی دیگر جلوگیری به عمل می آید. هم اینک و کماکان نه تنها در چهار استان کهگیلویه، بویراحمد،لرستان،فارس، چهارمحال و بختیاری بلکه در ایل های دیگر لُر و سایر اقوام ایرانی از جمله عربها، بلوچ ها با نام و عناوین دیگری اجراء می گردد، در واقع ازدواج اجباری کودکان را می توان در زُمرهٔ نوعی ارزیابیِ میزان غرامت یا خون بهاء که می تواند در میان این اقوام متفاوت باشد دانست، که این رایجترین اقدام تلقی می گردد و کودکانِ زیر سن قانونی قربانیانِ بلافصل این جنایت اند. 
افزون بر این قانون یک بحث است و فرهنگ بحثی دیگر. اما نمی‌توان به این موضوع اکتفا کرد که چون فرهنگ در برخی مناطق نادرست است، پس قانون نیز نادرست باقی بماند که این مفهوم نادیده گرفتن عقل و خرد است. از دیگر فراز قانون یکی از ابزارهای کنترل فرهنگ نیز بشمار می آید. سازمان های مردم نهاد و مردم مدار نیز باید در این موارد ورود کرده و اقدام به فرهنگ سازی نمایند. 
از این بیش با توجه به آمار (تقریبی و نه تحقیقی) ارائه شده از سوی مسئولان در خصوص تعداد دختران متأهلِ زیر (14سال)، حتی وجود یک مورد از این نوع ازدواج‌ها در جامعه مشکل زا است. اگرچه بسیاری از این ازدواج‌ها به دلیل غیرقانونی بودن به ثبت نمی رسند. به بیانی دیگر آمارها فراتر از آنی است که مسئولان جمهوری اسلامی اعلام می کنند. 
در حقیقت به باور این قلم « ازدواجِ اجباری کودکان مصداق بارز فروش کودکان است!» و به منظور پیشگیری از این تخلف، قانون گذار باید ازدواج کودکان نابالغ، حتی با اجازه ولی را در قالب یک قانون مشخص و بدون ابهام و اجمال ممنوع و باطل اعلام نمایند. 
اگرچه در برخی جوامع سن بلوغ پایین‌تر است یا شرایط کشور به گونه‌ای است که نیاز مبرم و حیاتی به افزایش نفوس وجود دارد. به عنوان نمونه در شرایط جنگ و یا در پی شیوع بیماری‌های مرگبار و... در این جوامع شاید تا حدودی شرایط ایجاب می نماید که ازدواج در سنین پایین آن هم تنها در یک دوره مشخص مجاز دانسته شود. 
اما اینکه قانون گذار اجازه ازدواج با دختران زیر (13 سال) را منوط به سه شرط دانسته است، این عمل خود به حیث حقوقی بی‌اعتبار است زیرا که به نوعی «سالب اختیارِ» فرد است و چون کودک به اجبار تن به ازدواج می دهد، «اجبار، ازدواج را غیرقانونی می نماید.  
از این بیش در پی ازدواج زودهنگام کودکان ( در مقابل تحصیل و کسب دانش) در یک جامعه موجب می‌گردد که آمار طلاق، خودکشی، فرار از خانه و اعتیاد و... افزایش یابد. به سخنی دیگر ازدواج کودکان می‌تواند زمینه‌ساز ورود آن‌ها به مجموعه‌ای از آسیب های اجتماعی را فراهم نماید. بیشترین آسیب درخانواده‌هایی که ازدواج زود هنگام دارند بحث خشونت است. وقتی «زن»، یک کودک و نابالغ است، مرد از خشونت های کلامی و ضرب و شتم و جرح به منظور تسلط بر امور بیشتر استفاده می‌کند و در نتیجه، در این دسته از خانواده‌ها گردونۀِ خشونت می‌تواند از والدین به فرزندان در گردش قرار گیرد.  
اصل «شخصی بودن جرم و مجازات» 
معنی و مفهوم این اصل این است که مجازات منحصراً باید شخص مجرم را در برگیرد و به افرادِخانواده و دیگر خویشاوندان او تسری پیدا نکرده و مصون از مجازات بمانند. سرایت مجازات به نزدیکان و اَقرِبا مغایر این اصل است.در دوران جاهلیت اعراب بی تمدن مجازات جمعی را به ازای مجازات شخصی اِعمال می کردند و گاه به جای مجازاتِ مجرم،سالها به جنگ و خونریزی قومی و قبیله ای تمسک می جستند. 
به موجب اصل (36 )قانون اساسی که عنوان می کند:«حکم مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد»در واقع این اصل که با قید کلمهٔ«تنها» تأکید مطلق بر اصل قانونی بودن جرائم و مجازات دارد و همچنین مواد(2و11)قانون مجازات اسلامی که به تعریف جرم پرداخته و آن را فعل یا ترک فعلی دانسته که در قانون برای آن مجازاتی تعیین شده و نیز مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی به موجب قانونی است که قبل از وقوع جرم مقرر شده باشد و.... 
تاریخ حقوق جزا نشان می دهد که در دوران حکومت کلیسا،دادگاه های فرمایشی مبادرت به صدور احکام و اِعمال مجازات(فقدان وحدت رویه)می کردند. بنابراین خودکامگی و استبدادِ قضایی بخش تفکیک ناپذیر آن دوران محسوب می گردد. 
حقوقدانان بزرگ همانند منتسکیو،بنتام و بکاریا با اشاره به آن دورانِ کلیسایی به تنسیق جرم و مجازات،لزوم اعلام قبلی جامعه و نیز ایجاد تناسب بین جرم و مجازات مبادرت نمودند،در نتیجهٔ تلاش این دسته از مؤلفین بزرگ حقوق،اصل قانونی بودن جرم و مجازات از اواخر قرن هیجدهم به بعد در کشورهای مختلف به تصویب رسید که بر اساس آن هیچ عملی جرم تلقی نمی گردد مگر آنکه پیشتر،از طرف قانونگذار آن جرم و عمل تعریف شده باشد. 
در واقع جرم،مسئولیت کیفری و مجازات،سه ضلع برجستهٔ حقوق کیفری است،اِعمال مجازات به احراز مسئولیت کیفری و احراز آن به احراز مجرمیت منوط است. و اساساً منظور از اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری این است که عدل و انصاف اقتضاء دارد که مجازات منحصراً در خصوص شخص مجرم اعمال و اجرا گردد و به نزدیکان و اَقرِبای او سرایت نکند. 
و این در حالی است که ماده (1) کنوانسیون حقوق کودک تصریح می نماید:« هر فرد انسانی زیر سن 18 سال قانونی، کودک محسوب می شود...»بر پایهٔ آنچه پیشتر گفته شد ادامه و تکرار فجایعی چون ازدواج های زیر سن قانونی که در حال حاضر در استانهای مختلف کشورمان به وقوع می پیوندد نشانگر آن است که به رغم وجود تشکیلات حقوقی و قضایی، بسیاری از خانواده های جامعهٔ عشایری ترجیح می دهند منازعات ناشی از قتل را از طریق رسم کهنه و نکوهیدهٔ«خون بس» فیصله دهند که این خود بیانگر «فقدان آشکارِ خلاء قانونی در مورد اصل شخصی بودن جرم و مجازات از حیث اِعمال و اجرای آن توسط دادگاه ها و نیز موارد مربوط به احکام بازدارندهٔ جرم و مجازات» در ایران است. 
از این رهگذر و از یک فراز سخنگوی قوهٔ قضائیه در خصوص ازدواج های غیر قانونی اظهار داشته:«گاهی ازدواجها الزاماً زناشویی نیست شاید عقد باشد ولی زناشویی انجام نشود،مثلاً برای محرم شدن یک مرد به یک زن عقدی میان دختر خوانده شود و......»از این قبیل توجیهات! 
از دیگر فراز سازمان ثبت احوال استان تهران در این باره از ثبت ازدواج75 کودک زیر10 سال خبر داد،در این خصوص رئیس این سازمان اعلام کرد:«ثبت ازدواجِ پائین تر از سن قانونی برای دختران و پسران، بدون حکم دادگاه تخلف است و در صورت مشاهده و یا گزارش بدون شک با آن برخورد می شود» اما این مطلب را بیان نمی کند که وقتی در جامعه ای که رشوه دادن و رشوه ستاندن جزو اصول و اساس امور اجرائی است،این اظهارات می تواند صرفاً جنبهٔ توجیهی داشته باشد. 
تحلیل ماده (1041) قانون مدنی 
اما پیش از تحلیل ماده 1041 قانون مدنی باید دید که از منظر علم حقوق در ایران چه تعریفی برای کودک وجود دارد. در حقیقت کودک یا صغیر در اصطلاح حقوقی به کسی اطلاق می‌شود که به حیث سن، به نمو جسمی و روحیِ لازم برای یک زندگی اجتماعی نرسیده باشد. حتی به استناد شعارِ «کودک امروز رهبر فردا» در نُخستین اجلاس بانوانِ اول کشورهای مختلف که در خصوص حقوق کودک در اکتبر2010 در کشور مالایزیا تشکیل شد، مطرح گردید که سرمایه‌گذاری در آموزش صحیح کودکان امروز به ساخت یک ملت و صلح جهانی در آینده کمک می کند. آموزش کودکان به ویژه در سنین پایین مهمترین ابزار برای رشد و تربیت رهبرانِ مسئولیت پذیر و شهروندان خوب در آینده است. 
البته می‌دانیم که آموزش صرفاً و تنها انتقال اطلاعات به شیوه ای که در گذشته مطرح می‌شد نیست.بلکه مهارت ها و رفتارهایی که نوجوانان در بزرگسالی با آن مواجه هستند را نیز باید در نظر گرفت. 
در حقیقت این تعریف‌ها در مورد کودک و حقوق او بیانگر این است که کودکی از دوران پر اهمیت زندگی بشر است و اساساً زیربنای سایر مراحل زندگی محسوب می شود.  
در این باره (ماده)1041 قانون مدنی که مقرر می دارد:«عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط آنکه رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح باشد.».در منظر نخست نگاهِ قانونگذار صرفاً بر سن رشد جسمی و فیزیکی است و نه بر سن رشد عقلانی و رشد فکری و در این خصوص ایراد بر هر دوِ پسر و دختر مترتب است.در نگاه دومِ قانونگذار که می گوید:«رعایت مصلحت»، 
مصلحت چه کسی را قانونگذار مد نظر دارد؟ حال آن که ماده (1) کنوانسیون حقوق کودک مصوب سال (1989)کودک اینگونه تعریف می شود:« افراد انسانی زیر سن18سال تمام  کودک تلقی می‌شود که  نیازمند حمایت های قانونی است و دولت ها باید تدابیری را اتخاذ كنند تا به موجب آن‌ها هرگونه خشونت و یا تجاوز علیه کودکان را محدود و با آن‌ها مبارزه کنند.…..» و نیز کودک یا صغیر در اصطلاح حقوقی به کسی گفته میشود که:«از نظر سن به نمو جسمی و روحی لازم برای یک زندگی اجتماعی نرسیده باشد». 
اکنون این پرسش ها مطرح است که: - آیا نظریهٔ پزشکی قانونی و یا دادگاه مبنی بر اینکه می گوید:«این فرد به بلوغ جنسی رسیده است و می تواند ازدواج کند»کفایت می کند؟ 
- و یا اساساً جایگاه« بلوغ فکری و اجتماعی» کجاست؟ به باور من ازدواج کودکان مصداق روشن فرزند فروشی است! 
نیره انصاری،متخصص حقوق بین الملل، پژوهشگر و کوشنده حقوق بشر 
7،10،2021

[ پنجشنبه پانزدهم مهر ۱۴۰۰ ] [ 20:6 ] [ Nayerehansari ]

نامه سرگشاده به رياست جمهوری تاجيکستان
از اهدای»دکترای افتخاری« به جلاد بزرگ جمهوری اسلامی ابراهيم رئيسی شوکه شديم! حضور محترم امامعلی رحمان رئيس جمهور تاجيکستان،
با درود
ما، جمعی از اهل فرهنگ، هنر و سياست و از همزبانان ايرانی شما که نزديک به نيم سده است زير ستم حکومت واپسگرا و ايرانستيز جمهوری اسلامی در ايران قرار داريم، اعتراض خود را نسبت به اقدام وزارت فرهنگ تاجيکستان دراهدای »دکترای افتخاری« به سيد ابراهيم رئيسی؛ رئيس جمهور منصوب حکومت اسلامی- غاصب ُملک کيان- اعلام میداريم. آخوندرئيسی يکی ازمنفورترين قاتلان وعضو هيئت مرگی بوده که بيش از پنجهزار نفر ايرانی همفرهنگ و همزبان شما را در دهه 1360 در ايران اعدام کرده است.اويکی ازبزرگترين دشمنان فرهنگ وتمدن ايرانی است. او ايرانستيزیست که در زمان مسئوليتش در قوۀ قضاييه، قاتل ايراندوستان و اهل فرهنگ بوده. ملت تاجيکستان امروزه يگانه پايگاه وحامی فرهنگ کهن وتمدن باستانی مشترکمان،ايرانزمين است. بخشيدن دکترای افتخاری به ابراهيم رئيسی آن هم از سوی کشور نوگرای تاجيکستان و جنابعالی که حاکم و نگهبان تنها بخش آزاداز ُملکباستانیکيانهستيد،براستیشگفتانگيزبود.اميدواريماينموضوعهرچهزودتراز
سوی شما مورد بازبينی قرار گيرد. جمعی ازنويسندگان،شاعران،فرهنگورزان،کنشگران سياسی ايران و دوستدارکشور برادر وهمگوهر تاجيکستان:
نيره انصاری. دکترای حقوق. کوشنده حقوق بشر. دکتر رضا هازلی، پژوهشگر تاريخ و تمدن ايرانزمين هومرآبراميان. بنيادگذار فرهنگستان جهانی کورش بزرگ ميرزاآقا عسگری مانی. شاعر، نويسنده و مدير راديوتلويزيون مانی هلمند اربابی. پژوهشگر شاهنامه و تاريخ ايران محمدرضا دارکولی. نويسنده و منتقد ادبيات و فلسفه سياوش لشگری. مدير ماهنامه بيداری داود خسروآبادی. پژوهشگر و منتقد اديان ابراهيمی دکترمحسن بنايی. نويسنده، پژوهشگر شاهنامه و اديان ابراهيمی اسماعيل وفا يغمايی. شاعر و پژوهشگر تاريخ ايران و اسلام شاهين نژاد. پژوهشگر تاريخ ساسانيان و از همکاران رنسانس فرهنگی ايران.
مهين ارجمند، نويسنده ناصر پل کوشنده سياسی و هموند حزب پان ايرانيست دکتر بهرام آبار کنشگر سياسی پويا بهرامی کنشگر سياسی حسن کيان زاد. سخنگوی برونمرزی حزب پان ايرانيست ايران و کوشندۀ سياسی افسانه يزدانی- مهندس طراحی صنعتی، کوشنده حقوق بشر امير خردنيک- فعال سياسی و اجتماعی بهرام فراهانی-فعال اجتماعی فريدون فتحيانی- مهندس اطلاعات، فعال اجتماعی حميد خضرايی- مهندس عمران ، فعال اجتماعی حميد يوسف زادگان-مهندس فيزيک کاربردی-فعال اجتماعی دکتر ايرج اميری-دکتر در بيوشيمی و بيو تکنولوژی-فعال اجتماعی ايراندخت ايرانی-متخصص سلامت عمومی و فعال اجتماعی کورش قاسمخانی- خلبان و فعال اجتماعی دکتر منيره هول-طاهری، دکتر در ميکروبيولوژی فعال اجتماعی اونان لاساکی-فعال اجتماعی شراره يزدانی- کارشناس علوم زيستی، فعال اجتماعی
سهراب اسفنديار - هموند انجمن فرهنگی مهرايران ، سازمان پيشمرگان ايرانزمين برای انقلاب ايرانی سرباز افشار خراسانی، هموند انجمن فرهنگی مهرايران، سازمان پيشمرگان ايرانزمين برای انقلاب ايرانی آريانا مهرآيين-هموند انجمن فرهنگی مهرايران، سازمان پيشمرگان ايرانزمين برای انقلاب ايرانی آناهيتا مهرآيين- هموند انجمن فرهنگی مهرايران، سازمان پيشمرگان ايرانزمين برای انقلاب ايرانی
کاوس ارجمند کنشگر سياسی جبهه ی ملی ايرن در سوءد مراد معلم کنشگر سياسی جبهه ی ملی ايران در آمريکا شمس الدين بويه دارابی کنشگر سياسی
گيرندگان:
سفارت تاجيکستان در بلژيک
پروفسور فرهاد رحيمی سرپرست آکادمی علوم تاجيکستان سرپرست انجمن پيوند
سرپرست دانشگاه ملی تاجيکستان
مرکز فرهنگی رودکی

[ چهارشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۰ ] [ 16:35 ] [ Nayerehansari ]

[ چهارشنبه هفتم مهر ۱۴۰۰ ] [ 20:12 ] [ Nayerehansari ]

 


مقایسه نظریه های حقوقی احمد کسروی در هشتاد سال پیش با قوانین امروز در ایران، دکتر نیره انصاری حقوقدان

همایش بزرگداشت احمد کسروی
زندگی احمد کسروی را می توان به سه دوره تقسیم نمود:
/ دوره ی آغازین که کسروی، بنا بر خاستگاه خانوادگی خود، به طور عادی و متعارف در حکم‌آباد تبریز،طلبه، روحانی، پیش‌نماز، معلم و مدرس است؛
/ مرحله‌ی ارتقا به پژوهشگری و پرداختن به مطالعات تاریخی و ادبی در تهران که او همراه با کار قضاوت و وکالت آثاری نیز از خود به جای می‌‌گذارد؛
/ مرحله‌‌ی آخر که با ورود به عرصه‌‌ی روزنامه‌‌نگاری و درگیری در مسائل اجتماعی، سیاسی تا مخالفت با تشیع، تصوف و ادبیات عرفانی پیش می‌‌رود و به تدریج زمینه‌‌ی ترور خویش را فراهم می‌‌آورد.
روح الله خمینی از چند ماه پیش از ترورتا آستانه صدور فتوای قتل کسروی او را “مفسد فی الارض” خوانده بود و این پرسش را مطرح کرده بود که چرا شیعیان «مشتی آهنین» جهان را از لوث وجود «بی شرمان و جاهلانی» همچون او پاک نمی کنند. یک روحانی دیگر از این هم فراتر رفته و در پاسخ فرد متعصبی بنام نواب صفوی فتوایی صادر کرد و به موجب آن قتل کسروی را مجاز شمرد.
نواب صفوی با نیت کشتن کسروی به تهران آمد. عده ای از روحانیان هزینه سفر او به این شهر را متقبل شده بودند. او در تهران چند بار با کسروی دیدار و بحث کرد. ظاهرا روحانی دیگری به نام آیت الله محمدحسن طالقانی او را متقاعد کرده بود که پیش از اقدام به قتل کسروی باید با او به بحث بپردازد. اما نواب صفوی پس از چند جلسه مباحثه بار دیگر به فکر کشتن کسروی افتاد.
روز هشتم اردیبهشت1324 او کسروی را در کوچه ای دید و با یک هفت تیر به او شلیک کرد. نخستین گلوله کشنده نبود و گلوله بعدی در هفت تیر گیر کرد. کسروی چند روز در بیمارستان بستری شد.
دولت احمد قوام (قوام السلطنه) نمی خواست خشم روحانیت را برانگیزد، سوء قصد کننده تنها به سه هفته زندان محکوم شد. این سیاست مماشات به دو تروریست اسلامی دیگر، که هر دو از پیروان نواب صفوی بودند، جرأت داد و آنها در همان سال با یونیفرم سربازی کسروی را تا شعبه هفتم دادگاه تحقیق، واقع در ساختمان وزارت دادگستری تعقیب کردند. او قرار بود در آنجا در چارچوب یک پرونده قضایی به برخی پرسش ها پاسخ بدهد. عده ای از مقامات عالی رتبه ایرانی، از جمله صدرالاشراف (نخست وزیر پیشین) و فرماندار نظامی تهران، به دلیل عقاید «ضد اسلامی» علیه کسروی شکایت کرده بودند. قاتلان وارد دادگاه شدند و او را به طرز وحشیانه ای بقتل رساندند. پس از حمله، در بدن او یک گلوله و جای 27ضربه چاقو به جای مانده بود. منشی کسروی که او را همراهی می کرد نیز در این حمله بقتل رسید.بازپرسی که شاهد صحنه بود با دیدن صحنه جنایت از حال رفت.
قانون ارتداد در قوانین وابسته به اسلام 
در  ماده 513 قانون مجازات اسلامی مصوب (1392)، مجازات «سب النبی»، توهين و دشنام دادن به پيامبر اسلام و « قذف»، دشنام گویی به فاطمه زهرا و امامان شيعه، را اعدام تعيين کرده است. که به گفته مقامات قضايي در ايران، بر اساس حدود آيه صريح قرآن در 6 سوره مختلف، روايات، احاديث و کردار پیامبر اسلام و امامان شيعه و فتوای اکثر قریب به اتفاق مجتهدان شيعه، تدوين شده است، ارتداد را به دو مقوله «ارتداد فطری و ملی» تقسيم کرده و برای مردان مرتد فطری مجازات مرگ و برای زنان مرتد مجازات حبس دايم تعيين کرده است.
از این بیش دادگاه ها در ايران نيز در بیش از چهار دهه گذشته، ده ها انسان را به اتهام ارتداد به مرگ محکوم کرده اند، اما در قانون مجازات اسلامی و ديگر قوانين جزايي ايران تا کنون ماده ای مشخص و اختصاصی در مورد ارتداد وجود نداشته و دادگاه ها در صدور حکم اعدام تنها به شرع و متون فقهی استناد کرده اند. ( از دیگر مستندات قضات نیز کتاب تحریرالوسیله آقای خمینی است.)
به نظر می رسد که نويسندگان قانون جديد مجازات اسلامی (1392) با اختصاص ماده ای مستقل به مبحث ارتداد کوشیده اند تا مشکل کمبود قانون برای اعدام مرتدان مرد را از پيش پای قاضيان بردارند و به ضرورتی مبرم پاسخ گويند که از گرايش منفی بخش هايی از جامعه نسبت به اسلام حکايت می کند.
تسلط کسروی به زبان های مختلف برای پیدا کردن دلایل عقب ماندگی در ایران
تسلط ایشان به متون قرآنی و تفسیر آن بخشی از آموزش های طلبگی او بود. وی طلبه ای وارد به مسائل و فاضل بود. زمانی که او از گذشته اش برید و با انتقاد از تشیع، آن را بزرگترین مانع ترقی اجتماعی در ایران دانست، دانشش او را به دشمنی هراسناک برای مذهبیون تبدیل کرد. با وجود اینکه در آذربایجان به دنیا آمده بود، یک ایرانی ملی گرای بود و با طرفداران جدایی آذربایجان از ایران مخالفت می کرد.
وی16 ساله بود که به انقلاب مشروطه پیوست. شرکت او در این نهضت او را برای نوشتن اثر ماندگارش درباره تاریخ انقلاب، آنهم از منظر یک ناظر و در عین حال شرکت کننده، آماده کرد.
کسروی پس از اطلاع از دشمنی گروهی از روحانیان با نهضت مشروطه، لباس روحانیت را کنار گذاشت. او گفت به شغل طلبگی، بر اثر اجبار خانواده اش به آن تن داده است. وی بر این باور بود که روحانیان شیعه فایده ای برای جامعه ندارند. زمانی که ستاره دنباله دار هالی در سال 1911در آسمان ظاهر شد، و اینکه ستاره شناسان به درستی رویت شدن آن را پیش بینی کرده بودند، ناباوری او را تسریع کرد. او در یک مجله علمی عربی راجع به این ستاره دنباله دار خواند و به این ترتیب بود که حس کنجکاوی او در مورد علم و مغرب زمین به عنوان مهد اکتشافات علمی تحریک شد، هر چند که هیچگاه شیفته غرب نشد. خلق مشرب او مبتنی بر عقلانیت و ملی گرایی بود.
نظریه کسروی در خصوص ضرورت آموزش زبان انگلیسی
با این حال او می دانست که زبان انگلیسی دروازه ورود به عالم دانش و عقلانیت است. در سال1294 (1915میلادی}، در 25سالگی تصمیم گرفت زبان انگلیسی را یاد بگیرد.
و مخالفت آقای خامنه ای نسبت به آموزش زبان انگلیسی
حال آنکه ممنوعیت تدریس زبان انگلیسی در مدارس، موضوع تازه‌ای نیست و  آقای خامنه ای در تاریخ (13،2،1395) در دیدار با برخی از معلمان مدارس از آموزش زبان انگلیسی در مدرسه‌های ایران انتقاد کرد و گفت:« نظام آموزشی ما برگرفته از نظام آموزشی اروپاست و باید نوسازی شود» وی ادامه داد که:«…متاسفانه آموزش زبان انگلیسی به مهد کودک ها نیز کشیده شده است.» ایشان مانند همیشه به دنبال «دشمن» رفت و گفت:« دشمن وقتی قدرت شما را ببیند ناچار عقب نشینی خواهد کرد؛ اما اگر ما بترسیم، دشمن گستاخ می شود»
او طرح کنگره آمریکا علیه اقدام‌های تحریک آمیز سپاه پاسداران در خلیج «همیشه فارس» را گفتاری بزرگ‌تر/ بلندتر از «قامتِ» کنگره خواند و سپس در ادامۀِ مسأله زبان انگلیسی و البته با جمله‌هایی که در تعارض با گفته‌های بالا داشت ( و در‌واقع به گونه‌ای به نمایش گذاردن قدرتِ فراقانونی خودبود) افزود:« البته این گفتار به معنای تعطیل کردن آموزش زبان انگلیسی در مدرسه‌ها نیست. ترویج زبان و فرهنگ بیگانه در میان کودکان، نوجوانان و جوانان عقلانی نیست.»
او ادامه داد:« درکشور ما برای مقابله با این موضوع، برنامه خاصی وجود ندارد و میدان را برای گسترش فرهنگ بیگانه باز گذاشته ایم.»زبان علم فقط انگلیسی نیست و زبان‌های دیگر مثل اسپانیولی، فرانسه، آلمانی و کشورهای شرقی هم زبان علم اند.» ایشان پیشتر نیز بارها نسبت به نفوذ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی دشمن هشدار داده بود!
و این در حالی است که «زبان انگلیسی در بسیاری از کشورها، زبان میانجی است و مهمترین زبانِ دنیا در زمینه های مناسباتِ سیاسی، اقتصادی، نظامی، صنعتی، فرهنگی و علمی درروابط بین الملل است.» زبان انگلیسی تبدیل به وسیله ارتباط مردمانی از فرهنگ‌ها و ملیت های متفاوت شده است.و به عنوان «ابزار اصلی انتقال مفاهیم» و به ویژه در رشته تحصیلیِ پزشکی، حقوق، مدیریت و بازرگانی، مهندسی و تکنیک و… نیازمند دانستن زبان انگلیسی بوده و از ضروریات به شمارمی رود. بر این اساس، زبان انگلیسی می‌تواند نامِ دیگرِ «زبان ارتباط مردم» باشد.
کلماتی چون«Hydrogen, Oxygen, Permafrost» ریشه روسی، یونانی و فرانسوی دارند. اما امروزه اگر دانشمندان بخواهند اصطلاحات جدید در علم را باب کنند، زبان انگلیسی است و بدین اعتبار انتشارات، اکتشافات جدید علمی نیز به زبان انگلیسی است زیرا که زبان انگلیسی؛ زبان سیاست است و مراودات سیاسی با این زبان صورت می‌گیرد. فزون بر این زبان مکتشفین و مخترعین است.
در حقیقت می‌توان این‌گونه بیان کرد که زبان انگلیسی زبان نظامی، اقتصادی، علمی، سیاسی و فرهنگی است که بر جهان پس از قرن هجدهم و تأثیرات متحد امریکا از سده بیستم میلادی به این سو،گسترش یافته و به عنوان زبان دوم،(پس از زبان مادری)، زبان میانجی و زبان اداری دربسیاری نقاط جهان کاربرد پیدا نموده است.
کسروی تشیع را حامی و مدافع خرافات می داند  
هنگامی که کسروی به تهران رفت، وارد شغل دولتی شد. او در بخش زیادی از ادامه زندگیش کارمند وزارت دادگستری ایران بود. او به کار قضاوت هم پرداخت، و در مواقعی که شغل دولتی را کنار می گذاشت، به کار وکالت پرداخت. او در خاطراتش با زیرکی جریان درگیری هایش با مخالفان استقرار یک دستگاه قضایی سکولار را شرح می دهد؛ از روحانیان شهرهایی که او در آنها به عنوان نخستین قاضی غیر روحانی منصوب می شد گرفته، تا شیخ خزعل قدرتمند در زمان ریاست او بر دادگستری استان خوزستان. وی مدافع حکومت قانون و حق محاکمه منصفانه برای کلیه شهروندان بود. او به عنوان یک حقوقدان می کوشید نظراتی که تبلیغ می کرد را در مقام عمل پیاده کند. وقتی رئیس شهربانی که به دست داشتن در شمار زیادی قتل سیاسی متهم بود، پس از سقوط رضا شاه به محاکمه کشیده شد، کسروی در دادگاه دفاع از او را برعهده گرفت. از همین رو نظراتش در آن زمان مانعی جدی در راه پیشرفت حرفه ای او بود.
کسروی چند کتاب هم به زبان عربی نوشته و خاطرات خود را هم به زیبایی به رشته تحریر درآورده و رساله هایی هم به چاپ رسانده، از جمله رساله ای درباره سواستیکا (صلیب شکسته نازی ها) در طراحی های کهن حوزه مدیترانه.
بسیاری از مقالات او در مخالفت با تشیع و دفاع آن از خرافات نوشته شده اند. برای نمونه او سعی کرد این ایده که خواب ها از آینده خبر می دهند، و یا اینکه می توان با مردگان سخن گفت و یا آینده را پیش بینی کرد را رد کند. کسروی همواره تکرار می کرد که ما معماران سرنوشت خودمان هستیم.
خرافات و رمالی از منظر قانون در ایران 
اگر تعریف حقوق این باشد که علمی است که تنظیم کننده روابط افرادِ جامعه با تکیه بر اقتدار دولت: ان وقت همه روابط آدمیان می تواند در ذیل آن تعریف شود. از روابط قانونی هم چون ازدواج و طلاق گرفته تا روابط غیرقانونی مانند قتل و سرقت و از روابط پسندیده چون هدیه (هِبه) کردن تا روابطی سطحی چون رمالی و جادوگری.
رمالی از جمله جرایمی است که به طور صریح در قوانین کیفری و قانون مجازات اسلامی «جرم انگاری» نشده است. اما می توان با استفاده از سایر عناوین مجرمانه به برخورد انتظامی و قضایی به این موضوع پرداخت. اما پیش از آن پرسش این است که آیا جادوگری و رمالی در حقوق ایران جرم است؟
گرچه برخی مدعی اند که قانونگذار در ماده ای از قانون یاد شده تحت عنوان «کلاشی و تکدی گری» مفهوم جادوگری و رمالی را منظور نظر داشته است. هرچند که این عناوین مبهم و مجمل است و در خصوص همه رمالان و جادوگران مصداق نمی یابد و در ضمن اصلِ تفسیرِ به نفع متهم در امور کیفری و اصلِ «بسنده» کردن به حداقل ها در امور جزایی، یا «تفسیر مضیق»، مانع از چنین تفسیری می شود. با توجه به اینکه جادوگری و رمالی در گذشتۀ حقوقیِ ایران جرم بوده اند.
قوانینِ حقوقی گذشته ایران مربوط میشود به آئین نامه امور حقوقی مصوب(1324) که تصریح می کرد:« افرادی که رمالی، جَفر (فنی که توسط آن مدعیِ باز گفتنِ امور نهانی هستند) تعبیر خواب، کف بینی، افسونگری، جادوگری، جن گیری، فالگیری، پیشگویی، چله نشینی (به قصد ریاضتِ چله داشتن و چِلی (به معنای احمقی، بی عقلی، سفاهت و دیوانگی،”برگرفته از واژه نامه نوین”، بخت گشایی و امثال آنها را وسیله معرکه یا دوره گردی قرار داده و با باز کردن دکان و خانه، اَعمال مزبور را پیشه و وسیله کسب و استفاده خود قرار می دهند به هفت تا ده روز حبس و از 100 تا 200 ریال غرامت محکوم می شوند.»
در خصوص جرم انگاریِ جادوگری و… در لایحه جدید قانون مجازات اسلامی در ایران (پیش از تصویب این قانون در سال 1392) ماده ای بود که به موجب آن سحر و جادوگری را جرم انگاری کرده و مجازاتِ مرگ را برای آن در نظر گرفته بود که به دلیلِ ایرادات اساسی وارده بر این ماده از جمله عدم وجود «تعریف مشخص» از سحر و جادوگری و تعیینِ دقیقِ محدودۀ آن، تعیین مجازات سنگین اعدام برای آن، نبود تعیین کیفر و در واقع نبود جرم انگاریِ جادوگری و سحر برای «غیر مسلمانان» و …..ماده یاد شده از لایحه حذف گردید.
اگر چه رمالی، جادوگری و… در قانون کنونی (مصوب 1392) جرم محسوب نمی شود؛ اما یا استفاده از قانون تشدید مجازات مرتکبان اختلاس، ارتشاء و کلاهبرداری با این افراد می‌توان به عنوان کلاهبردار برخورد نمود. قضات دادگاه های کیفری معمولاً افراد متهم به رمالی، فالگیری و… را با استفاده از قوانین مربوط به کلاهبرداری و تحصیل مال نامشروع مجازات می نمایند.
افزون بر این رمالی و جادوگری به طور صریح در قوانین ایران جرم انگاری نشده است، اما می توان با استفاده از سایر عناوین مجرمانه به برخورد انتظامی و قضایی به این موضوع پرداخت و پیش از آن البته باید به این پرسش پاسخ داد که آیا تا زمانی که از لحاظ فرهنگی،ِ برخی مردم به واهی بودن این روش ها اطمینان نیافته اند و نیازی از سوی جامعه برای رمالی و جادوگری وجود دارد برخورد قضایی و انتظامی راه حل نهایی مشکل خواهد بود؟
بنابراین أساس جزم اندیشی و خرافه پسندی در حقیقت میراث ناپسند و ناگوار دوره های صباوت و نادانی بشر است. اساساً نقد مذهب به این دلیل است که انسان مذهب را آفریده است و نه اینکه مذهب انسان را. در حقیقت مذهب انعکاس ذات بشری در یک قالب خیالی و شبح گونه است. نقد مذهب انسان را از بندِ فریب می رهاند، تا بیندیشد، تا عمل کند، تا واقعیت را همانند انسانی که خیال های واهی خود را به دور ریخته و عقل و حواس خود را بازیافته است، شکل دهد؛ تا برگِردِ خودش و از آنرو برگِردِ خورشید راستین خودش بگردد. مادام که انسان بر محور خویش نگردد، مذهب که [پیدایش آن بر پایه ی خرافات و هراس از ناشناخته‌ها و جزم اندیشی استوار است؛ تاریخ پیدایش دین: دیوید هیوم]، یگانه خورشید دروغین یا پندار گونه ایی است که بر گرد انسان می گردد.
 
اهمیت حفظ یکپارچگی ایران از دید کسروی
کسروی عبارت «کمپانی خیانت» را رواج داد که به کسانی اشاره داشت که به اعتماد مردم خیانت روا داشتند و به جهل و بی اطلاعی توده ها و از دست رفتن استقلال ایران کمک کردند. در نظر او روحانیان در بین اعضای این «کمپانی» بیشترین تقصیر را داشتند. در میان انتقادات پرشمار او از تشییع، آینده نگرانه ترین آنها این بود که تشیع را برای حوزه سیاست خطرناک می دانست. او چند دهه پیش از برپا شدن جمهوری اسلامی اعلام کرد و هشدار داد که روحانیان شیعه معتقدند باید قدرت را در اختیار داشته باشند، و هر نوع دیگر اعمال قدرت غصبی است!
تندی برخی از حملات زبانی او در سال های پایانی عمرش بر کارهای او به عنوان یک تاریخ نگار و متفکر اجتماعی سایه افکند. کسروی دینش را «پاکدینی» می خواند. او معتقد بود راه ترویج دینش پیاده کردن ارزش های آن در خانواده است. سر و سامان دادن به هسته خانوادگی موجب می شد کل جامعه سامان پیدا کند. همچنین «آموزش دادن معنای دولت مشروطه به زنان» است.
او دشمن شاهان خودکامه بود و طرفدار آنانی بود که برای حفظ یکپارچگی ایران و آزادی آن از یوغ سلطه بیگانگان تلاش می کردند. در سیاهه بزرگان او، نادرشاه جایگاه والایی داشت. نادرشاه کسی بود که «اجانب را از ایران بیرون راند»، «عزت» را به کشور برگرداند، «صدها هزار زن ایرانی را که به عنوان کنیز به دست عثمانی ها خرید و فروش میشدند آزاد کرد»، و با زیاده روی های تشییع مبارزه کرد.
حمایت احمدکسروی نسبت به حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران
در پی نظریه ایشان می توان بیان داشت که حاکمیت بر منابع طبیعی ،به عنوان یک اصل حقوق بین الملل ،بطور مکرر وپی در پی از سال 1952 در قطعنامه های مجمع عمومی و برخی از ارگانهای دیگر سازمان ملل خصوصا” در پاراگراف 1 ماده 2 منشور حقوق و تکالیف اقتصادی کشورها بیان شده و مورد تاکید قرار گرفته است.«استعمار رژیم سیاسی و اقتصادی» است که در یک سرزمین یا کشور، از طرف یک یا چند دولت خارجی، برقرار می شود و از این رهگذر، دولت یا دولت های خارجی، نظامی را در آن سرزمین مستقر می سازند که «بدون رضایت مردم» از خارج بر آنان تحمیل شده و هدف اصلی آن تامین منافع خارجیان و عمال آنان است .
– یا حق تعیین سرنوشت بسته به شرایط مردمی که می خواهند از این حق استفاده نمایند، دارای پنج جنبه بوده که مورد شناسایی حقوق بین الملل هستند،
– همانا حق مردم یک دولت به داشتن استقلال و عدم مداخله دولتهای دیگر درامورمربوط به منابع طبیعی و منافع ملی آنهاست. این حق در پیوند با اصول حاکمیت دولتها به نمایندگی از مردمانش، تمامیت ارضی بوده و در نتیجه آن، عدم مشروعیت هر نوع سلطه خارجی بر مردم یک دولت مستقل است.
اصل هایی از قانون اساسی حکومت اسلامی در ایران
اگرچه بر اساس اصولی از قانون اساسی نظام فقاهتی اعلام می دارد که هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق ندارد به نام استفاده از آزادی به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و تمامیت ارضی ایران کمترین خدشه ای وارد نماید و هیچ مقامی حق ندارد به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور آزادی های مشروع را، هرچند با وضع قوانین و مقررات سلب کند.(اصل نهم)؛
و یا در اصلی دیگر تصریح می‌کند که در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، اعمال قوه مقننه از راه «همه پرسی» و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت می گیرد.(اصل59)؛
همچنین در خصوص عهدنامه ها، مقاوله نامه ها، قراردادها و موافقتنامه های بین‌المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد.(اصل77)؛
و یاهرگونه دادن امتیاز تشکیل شرکت ها و موسسات در امور تجارتی و صنعتی و معادن و خدمات به خارجیان مطلقاً ممنوع است.(اصل81)؛
و یا استقرار هرگونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هرچند به عنوان استفاده های صلح آمیز باشد ممنوع است.(اصل146)؛
و در اصل دیگری تأکید می نماید که سیاست این نظام بر «نفی» هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور استوار است.(اصل152)؛
ونیز هرگونه قرارداد که موجب «سلطه بیگانه بر منابع طبیعی و اقتصادی، فرهنگ، ارتش و دیگر شؤون کشور گردد ممنوع است.(اصل153).
و این در حالی است که قراردادهای ننگین تنظیمی فیمابین دولت های جمهوری اسلامی با روسیه (2018) و چین(2016) تحت عنوان سرمایه پذیری جزیره قشم به مدت 25 سال از مصادیق آشکار مستعمره کردن کشور ایران توسط رژیم اسلامی ، در مغایرت وتناقض با اصولی است که در قانون اساسی این نظام فقاهتی مندرج است! فراتر از این رویه عملی دولتها و ملتها بر روند استعمار زدایی حاکم شد که به قاعده ای بین المللی تبدیل و سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل متحد بر آن صحه گذاشتند. وهرگونه تصميم‌گيري در این خصوص را منوط به راي مردم دانست و تاكيد كرد: انتخاب نهايي مي‌بايست در هر صورت با مردم باشد؛ اصول مسلم برابری و استقلال زندگی کنند .
آنچه در رویه عملی دولتها و ملتها بر روند استعمار زدایی حاکم شد ،به قاعده ای بین المللی تبدیل و سازمانهای بین المللی نظیر سازمان ملل متحد ( در ژانویه 1946) بر آن صحه گذاشتند.
و در نهایت این امر در قالب قاعده ای آمره تجلی یافت که همان : اصل حاکمیت دولتها به نمایندگی و به وکالت از سوی مردم آن کشور بر منابع طبیعی می باشد.
مخالفت کسروی با برده داری، و زنان را به بردگی کشیدن
کسروی «مردم نادان ایران»را بخاطر فکر نکردن و ندانستن قدر مردانی مثل نادر شاه سرزنش می کرد. انتقادهای بعضا تند او از مردم ایران بیشتر بر «عدم تمایل آنها به قبول مسئولیت» متمرکز بود.اعتقاد او به ضرورت آموزش توده ها عاملی اساسی در دیدگاه او بود.  در سیاهه بزرگان او، نادرشاه جایگاه والایی داشت. نادرشاه کسی بود که «اجانب را از ایران بیرون راند»، «عزت» را به کشور برگرداند، «صدها هزار زن ایرانی را که به عنوان کنیز به دست عثمانی ها خرید و فروش میشدند آزاد کرد»، و با زیاده روی های تشییع مبارزه کرد.
ممنوعیت برده‌داری و داد و ستد برده در اعلامیه جهانی حقوق بشر
در این باره ماده 4) اعلامیه جهانی حقوق بشر تصریح می نماید:«هیچ کس را نباید در برد‌گی یا بیگاری نگاه داشت؛ برده‌داری و داد و ستدِ برده به هر شکلی ممنوع است.»
ممنوعیت برده‌داری و داد و ستد برده یک هنجار نسبتاً قدیمی است و این اصل پیش از اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر وجود داشته است (1792 دانمارک و 1862 ایالات متحد آمریکا). با این حال، این پرسمان به طور نهایی حل نشده است و هنوز برده‌داری در اشکال کلاسیک خود در آفریقا (مانند سودان) وجود دارد. در حال حاضر در بسیاری از نقاط جهان کودکان به عنوان برده در فرآیند تولید به کار گرفته می‌شوند. یکی دیگر از اشکال برده‌داری که هنوز ادامه دارد توسط بزرگ‌مالکان صورت می‌گیرد (بیگاری). این نوع برده‌داری هنوز در کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و آسیایی ادامه دارد. خرید و فروش زنان برای روسپی‌گری یکی از اشکال نوین برده‌داری است که هم اکنون در جهان بسیار گسترش یافته است. و سرانجام زناشویی‌هایی اجباری که دختران به برده‌گان خانگی تبدیل می‌شوند از اشکال برده‌داری است که هنوز ادامه دارد.
برده‌داری در حاکمیت استبدادی اسلامی  
و این در حالی است که هاشمی رفسنجانی مُبَلغ و مروج صیغه یا عقد موقت بود!
هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه در دانشگاه تهران (19،7،1364)، او در این خطبه:« ازدواج و حل مشکل جوانان، به ویژه دانشجویان را مورد بحث قرار داده و مساله ازدواج موقت را به عنوان راه حل مشکل مطرح کرد. وی این امر را مساله ای مهم و جدی دانسته و گفت حتماً در جامعه مورد بحث و مجادله واقع می‌شود و اگر موضوع تعقیب گردد، ممکن است به اقدام مفیدی منجر گردد.»
وی به دلیل مخالفت های بسیاری که در خصوص بحث ازدواج موقت در جامعه ایجاد گردید، در نماز جمعه پسین نیز ناگزیر از توضیح درباره ازدواج موقت گردید.
او در خاطراتش می نویسد:« خاطره روز 10،8،1364:» خطبه اول اختصاص به مسائلِ ازدواج در اسلام داشته و بیشتر بحث‌های دو خطبه پیش را که مورد اعتراض وسیعی در سطح جامعه شده بود، توضیح داده است. البته هاشمی مدت‌ها پس از این نیز بحث ازدواج موقت را دوباره مطرح نموده و نبود ازدواج منقطع را سبب شکست جامعه معرفی کرده است.
هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه 3،10،1364 اعلام کرد که:« اگر ازدواج موقت رایج نشود جامعه دچار شکست می شود» هاشمی رفسنجانی در موارد متعددی در دفاع از ازدواج موقت تلاش کرد، اما در هر بار با مخالفت بسیاری روبرو گردید.
وی در نماز جمعه تهران راهکار جلوگیری از مفاسد اخلاقی در جامعه را ازدواج موقت دانست و گفت:« حکومتی که از جوان‌ها عفت می‌خواهد شرایط تحصیل عفت را هم باید فراهم آورد.»
ایشان با بیان اینکه کسی که در محیط رژیم گذشته دچار آلودگی شده است قابل اصلاح است گفت:« اگر جلوی متعه/ عقد موقت را نمی گرفتند و می گذاشتند مردمِ نیازمند ازدواج موقت کنند هیچ‌کس آلوده به زنا نمی شد.»
وی در ادامه گفت:« فرهنگ جامعه ی گذشته با تقلید از غربی‌ها زناکاری را جایز می دانسته، اما ازدواج موقت را حرام کرده بود.»
او در خاطرات سال ( 1369 ) خود در این باره آورده است:«… جامعه ما ازدواج دائم را به عنوان حقیقتی مقدس پذیرفته، اما ازدواج موقت تصاویر زشت و نامطلوبی دارد. من بارها گفته‌ام که زن‌های بی شوهر می‌توانند استفاده کنند و زندگی یکساله، دو ساله، پنج ساله و کمتر یا بیشتر تشکیل دهند و این امر اگر رایج نشود جامعه ما دچار شکست می شود. در مورد دختران جوان این امر باید با موافقت پدرشان باشد. ازدواج موقت همه شرایط ازدواج دائم را دارد و باید در دفاتر موجود ثبت گردد و مشخص و روشن باشد.»
و این چنین است که در حال حاضر به وفور شاهد فرزندان بی شناسنامه و تضییع حقوق آنان مانند ارث و نیز زنانی بلاتکلیف و مستاصل هستیم که بسیار بسیاران از آنان به دلیل آنکه عقد صیغه فاقد هرگونه حقوق و مسئولیتِ قانونی بوده و ایضاً هیچگونه حمایت دولتی، حقوقی و اقتصادی از چنین زنانی به عمل نمی آید، و اساساً این رابطه همان هم بالینی ( دوران برده داری) محسوب شده و تنها وسیله به منظور تمتع جنسی است؛ ناگزیر از تن دادن به تن فروشی و دیگر راه‌های ناسالم به منظور امرار معاش شده‌اند که ریشه در تبلیغات وسیع و مخرب هاشمی رفسنجانی دارد!
نکته برجسته و مهم دیگر در این امر ماده (22) قانون مدنی است که به موضوع تابعیت می‌پردازد و استناد می‌کند به ماده (986) همان قانون:« تنها زنِ خارجی که با نکاح دایم همسر مردی ایرانی می شود، تابعیت ایرانی را کسب می کند.» بدین اعتبار و با توجه به قوانین موجود، اگر زنی عقد صیغه خود را ثبت ننماید به طریق اولی از اتهام فساد و فحشاء مبرا نخواهد بود!
افزون بر موارد بالا بازار پرسود زنان صیغه‌ای ایرانی برای زائران عراقی در شهر مشهد و رواج تن فروشی زنان ایرانی زیر لوای مذهب از پیامدهای گسترش صنعت گردشگری مذهبی در ایران شده است!
با وجودی که هر ساله ده‌ها هزار زائر عراقى براى موضوعات دینی مورد احترام مذهب شیعه به شهر مشهد در ايران سفر مى‌كنند، اما هزاران تن از این زائرين به دنبال لذت جويي جنسي و ازدواج موقت با زنان ایرانی در اين شهر هستند.
پس از ظهور گروه داعش، تعداد زائران عراقى براى زيارت مراقد شيعي در ایران افزایش یافته است. نیز از سقوط دولت صدام حسین در سال(2003 ) بسیاری از عراقی‌های شیعه به ایران سفر و به ویژه به مشهد وارد می شوند که تعدادشان به بیش از (100 هزار) تن در سال می‌رسند.
تعداد زیاد زن‌های روسپی و زنان صیغه در کنار ده‌ها هتل پنج ستاره در خیابان امام رضا در مرکز شهر مشهد، به مشتریان اینگونه زن‌ها این امکان را می‌دهد که به سهولت به هدف خود برسند.
و به همین جهت روسپی‌ها در شهر مشهد به راحتی برای مشتریان پیدا می‌شوند و در ازای مبلغ کمی بین( 70 تا105 دلار) تن به روسپیگری می‌دهند.
ارزش قانون و حکومت قانونی از دید احمد کسروی
احمد کسروی اصرار داشت که حکومت قانون تنها زمانی محقق خواهد شد که «توده ها معنای آن را درک کنند و به آن متعهد باشند». در هنگام کناره گیری رضا شاه از سلطنت، او چنین نوشت: «قانون و پارلمان به مدت بیست سال در خواب بوده اند، و در نتیجه ما عزت نفسمان را از دست داده ایم و از انسانیت خود دور افتاده ایم».
حاکمیت قانون و پارلمان و نمایندگی از دید احمدکسروی
حکومت خودسرانه دارای ویژگی‌هایی است که مهمترین آن‌ها عبارتند از:
– حکومت خودسرانه در خدمت تحقق اراده غیر محدود حاکمان قرار دارد.
– حکومت خودسرانه با موارد یکسان به نحو برابر برخورد نمی کند.
– حکومت خودسرانه غیرقابل پیش‌بینی است به نحوی که نمی‌توان حقوق و تکالیف شهروندان را در این نظام حکومتی تعریف و تبیین نمود
– اعمال حکومت خودسرانه، فاقد منطق حقوقی است.»
حاکمیت 
Sovereignty
حاکمیت عبارت است از قدرت عالیهِ تصمیم گیری و وضع قوانین و اجرای تصمیمات از سوی حکومت یک کشور.
حاکمیت کشور در درون مرزهای آن به اجرا در می آید، حاکمیت خارجی، یعنی حق داشتن روابط با دولت های دیگر و اعلان جنگ است. دستگاه حکومتی هر کشور که از شخص یا هیأت دسته‌جمعی تشکیل می یابد، بالاترین قدرت تصمیم گیری سیاسی را در کشور دارد و می‌تواند به تصمیمات متخذه جامه عمل بپوشاند.
حاکمیت نشانگر تصمیم گیری مستقل در جامعه ملت هاست. بدین
سان، حاکمیت با شکل تمرکز یافتهِ سازمان حکومت جهانی مغایر است. ناسیونالیسم محرک و استحکام دهنده حاکمیت است. حاکمیت در حقیقت تجلی حکومت و بزرگترین عمل‌کرد آن بشمار می آید.

حاکمیت قانون

یکی از اصول مهم و برجسته در حقوق اساسی و اداریِ کشورها اصل حاکمیت قانون است که به موجب آن ایجاد امور عمومی و صدور اوامر از مقامات اداری و اجرای هر عمل از ناحیه مامورین دولت باید بر اساس قانون یعنی * قاعده کلی و عامی * باشد که پیش از آن از سوی مقام صلاحیتدار وضع و اعلام شده است.
قانون به معنای عام عبارت است از حکمی که وضع قاعده حق و تکلیف به طور کلی می کند، اعم از اینکه منشاء آن قوه قانون گذاری باشد و یا مقامات دیگر دولتی. قانون به معنای خاص شامل مصوبات مجلس قانون گذاری است، اعم از آنکه راجع به امور کلی و نوعی باشند و یا در مورد امور جزئی و اشخاص معین.
اصل حاکمیت قانون منتج به سه فراز می شود:
– قانون لازم الاجراء است
– ایجاد امور عمومی باید به موجب قانون باشد
– اعمال اداری باید بر اساس قانون باشد
حاکمیت قانون در رابطه با افراد مستلزم امور زیر است:
– اطاعت افراد از قانون
– تمکین نسبت به اجرای قانون
اصل حاکمیت قانون و رابطه آن با اصل برابری
اصل حاکمیت قانون توسط اصولی همچون اصل برابری توجیه می‌شود و در قالب حاکمیت قانون به این معناست که همه شهروندان در چارچوب قانون قرار می‌گیرند و باید رفتار مقامات نیز در چارچوب و بر اساس قانون توجیه گردد.
حاکمیت قانون به عنوان گفتمان حاکم بر حقوق عمومی، بر این امر می‌کوشد تا سرکشیِ قدرت را از مجرایی به نام قانون عبور داده و در چارچوب تعیین شده‌ای قرار دهد تا از این رهگذر حقوق افراد تضمین شده و بشر را به مقصد اصلی که [ سعادت] و برقراری عدالت است برساند.

مفهوم حاکمیت قانون

به موجب نظریه ی حاکمیت قانون استفاده خودسرانه و مستبدانه از قدرت در تصمیم گیری های حکومتی مردود است.
اصل این است که استفاده از قدرت و اجرای وظایف توسط قوه مجریه حکومتی و کارگزاران جامعه باید بر اساس قانون و در چوکات تعیین شده در قانون صورت گیرد.
اصل حاکمیت قانون به عنوان یکی از اصول مهم حقوقی و سیاسی و نیز به عنوان یکی از ارکان حکمرانی خوب است. مفاهیمِ متعددی نظیر حقوق طبیعی (نظریه ژان ژاک روسو، متفکر و بنیان گذار قانونگذاری و دولت)، عدالت و برابری را در برمی گیرد و اساسی‌ترین هدف آن تضمین حقوق افراد است که در اغلب نظریات یافت می شود.
حاکمیت قانون مولفه ای است که در رویکرد تقریباً تمام نهادها به عنوان یک مشخصه  ، برجستهِ اصلاحاتِ «حکمرانیِ شایسته » طرح شده است. بسیاری از اصول مطرح در حاکمیت قانون به  عنوان مولفه هایِ « حکمرانی شایسته» شناخته شده اند. به همین جهت می‌توان گفت که حاکمیت قانون حتی با سایر مولفه های « حکمرانی شایسته » متفاوت است و تأثیر گذاری ملموس و مستقیم بر« حکمرانی شایسته» ندارد. بل، کل نظام حقوقی را تحت تأثیر قرار می دهد.
برابری
واژه «برابری» در لغت معانی گوناگونی دارد که بارزترین آن‌ها « تساوی » و « همتایی» است. در فرهنگ سیاسی و حقوقی نیز همین معنا متبادر ذهن می گردد. در خصوص برابری با توجه به ماده (1) اعلامیه جهانی حقوق بشر بیان می دارد:« که همه ی افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و به حیث حیثیت و حقوق برابرند.»
اعلام برابری طبیعی انسان‌ها به هنگام زاده شدن عنوان شده است و این خود اشاره به مبنای طبیعی آن است. یکی از مبانی حکومت قانون، اصل برابری است. این حق توسط قوانین اساسی و دادگاه های قانون اساسی کشورهای گوناگون از جمله دولت های اروپایی، دیگر کشورها و دیوان عالی ایالات متحده مورد تایید قرار گرفته است.
قانون باید بدون هیچ جانبداری و غرض ورزی نسبت به همگان اِعمال شود و هرگونه تخطی از این اصل به نقض عدالت می انجامد. به دیگر سخن می‌توان ایده برابری در مقابل قانون را نمادی از ارزش برابری در نظریه حاکمیت قانون دانست.
برابری در مقابل قانون ایده ای است که به نحو مورد پذیرش به عنوان یک جنبه از شهروندیِ برابر مورد دفاع قرار گرفته است. اگر هدف از تبعیتِ از حاکمیت قانون، دفاع از شهروندان در مقابلِ خودسری است.
یکی از ویژگی‌های ارزش برابری در این است که هم فردگرایان آن را می ستایند و در حیطه حقوق طبیعی می‌آورند و نیز مورد پذیرش حکیمان اجتماعی است. فردگرایان براین مبنا که انسان‌ها برابر زاده شده‌اند و به حکم فطرت و عقل باید از حقوق مساوی برخوردار باشند از این ارزش دفاع می‌کنند و حکیمان اجتماعی بر این پایه که لازمه عدالت است.
اصل برابری و قدرت خودسرانه 
مفهوم قدرت خودسرانه و دغدغه مهار و کنترل آن از دیرباز در قالب مفاهیمی چون حکومت عقل و حکومت قانون، در ادبیات فلسفه سیاست و فلسفه حقوق مورد بحث و تفحص قرار گرفته است. شاید بتوان گفت در سنت فلسفه ی سیاسی غرب، حکومت خودسرانه شکل خاصی از یک حکومت غیر عقلانی تعریف شده است. یکی از مهمترین ویژگی‌های این حکومت، بی‌اعتنایی به قوانین است که نشات یافته از اصول عقلانی بشری و تمایل به حاکمیت اراده فردی است که چه بسا در قالب قانون ظاهر گردد. حکومت خودسرانه دارای ویژگی‌هایی است که اهم آن‌ها عبارتند از:
– حکومت خودسرانه در خدمت تحقق اراده غیر محدود حاکمان قرار دارد.
– حکومت خودسرانه با موارد یکسان به نحو برابر برخورد نمی کند.
– حکومت خودسرانه غیرقابل پیش‌بینی است به نحوی که نمی‌توان حقوق و تکالیف شهروندان را در این نظام حکومتی تعریف و تبیین نمود.
– اعمال حکومت خودسرانه، فاقد منطق حقوقی است.
با توجه به موارد پیش گفته می‌توان اذعان داشت که حکومت خودسرانه دارای ویژگی‌هایی که مغایر با آموزه های اصل برابری و حاکمیت قانون است، زیرا که در دولت قانون مدار، تمام مقام ها و نهادهای سیاسی از جمله پارلمان باید تابع قواعد حقوقی ویژه باشند و هیچ یک از مقام ها و نهادهای سیاسی حق تحدید حقوق و آزادی‌های بنیادین را جز در چوکات آئین های خاص و پیش‌بینی شده در قوانین را ندارند.
بدین اعتبار، ملاک ارزیابی خودسرانه بودن یا تبعیت از حاکمیت قانون ارزش‌ها و اهداف ذهنی حاکم است. حاکمیت قانون در تعارض با قدرت خودسرانه قرار می گیرد، قدرتی که تنها در
اندیشه اِعمال قدرت است.
 نظریه احمدکسروی در خصوص اصلاح ناپذیری  شیعیگری
به نظر کسروی شیعی‌گری اصلاح شدنی نیست و از آن نمی‌توان دین مدنی ساخت. او در این رابطه به ویژه حساسیت ویژه‌ای به دروغگویی دارد. او برای برآمد ملی به پالایش فرهنگی سفارش می‌کند و با آنچه به نظرش زیان‌رسان‌های اصلی به فرهنگ کشور اند درمی‌افتد: “صوفی‌گری، خراباتی‌گری، باطنی‌گری، علی‌اللهی‌گری، بهایی‌گری و مانند این‌ها هر کدام زیان‌های بسیاری به کشور رسانیده؛ لیکن شیعی‌گری که کیش انبوه مردم است زیانش بسیار بیشتر بوده.” (شیعی‌گری، ص 202)
در خصوص این نظریه می توان اذعان داشت که نظام سیاسی اسلامی در ایران دارای ماهیتی است که در زمان پرسش راجع به مسائل روز از قبیل حقوق شهروندی، جامعه مدنی، حقوق بشر….،به مفاهیمی ارجاع می دهد که تدوین یافته در ماهیت فقه و دین است. بنابراین نظامی که فقه و دین حقیقت ذاتی اش است اینگونه مسائل را ارجاع می دهد به آسمان و قوانین لایتغیر آسمانی. از همین رو نمی تواند اصلاح پذیر باشد.
نظریه احمدکسروی درباره انجمن های ایالتی و ولایتی 
کسروی سخت نگران سرنوشت ایران بود. او پس از سقوط رضاشاه با نگرانی شاهد فعال شدن متشرعان است. نگرانی بزرگ دیگر او مسئله آذربایجان و به شدت مخالف جدایی آذربایجان است؛ با فدرالیسم نیز مخالف بود و راه حلی که برای اختلاف نواحی با مرکز پیشنهاد کرد همانا زنده کردن ایده «انجمن‌های ایالتی و ولایتی» است و یادآورِ «گنجانیدن آن در قانون اساسی» از روی پیشنهاد آزادی‌خواهان تبریز بوده. این نمونه رشد و فهم آزادی‌خواهان آن‌روزی آذربایجان است که برای استوار ماندن رابطه استان‌ها و شهرستان‌ها با پایتخت، بودن انجمن‌هایی را در شهرها از سوی اهالی برای نظارت در مصرف مالیاتی که می‌پرداختند و دیده‌بانی و نظارت بر کارهای مأمورین دولت و حفظ مصالح استان و شهرستان، لازم دانسته‌اند.” (سرنوشت ایران چه خواهد بود، ص۳۴) تنها گرد یک برنامه عدالت معنا دارد. نفی تبعیض موجود در عدالت است نه برقراری تبعیضی دیگر.
پیشنهاد احمد کسروی در زنده کردن ایده » انجمن های ایالتی و ولایتی« و درج آن در قانون اساسی
در راستای نظریه حقوقی و سیاسی کسروی مبنی بر تشکیل » انجمن های ایالتی و ولایتی« می توان بیان داشت که منظور همان خودگردانی محلی یا شوراهای شهری است. به دیگر سخن حکومت دموکراتیک هنگامی می تواند در چارچوب مرزهای عدالت و خرد بطور پایدار هم دموکراسی را حفظ کند و نیز همزمان آن را نهادینه کند که از نهاد خودگردانیِ محلی و ی قدرت غیرمتمرکز اداری سود جوید.
فرجام سخن 
مسئلۀ هویت سکولار، که کسروی آن را پیش گذاشته و در ارایۀ راه حل برای آن کوشیده، همچنان برای ایران مطرح است. شکل مشخص کنونی آن بیش از هر چیز متأثر است از سلطۀ حاکمیتی دینی بر کشور. این حاکمیت، حاکمیت تبعیض است. »جمهوری اسلامی« بر تبعیض میان دو جنس، میان مسلمان و غیر مسلمان، شیعه و سنی، مذهبی و غیر مذهبی، معمم و مکلا و حکومتی و غیر حکومتی استوار است. و محتمل است که پایان این نظام، دادخواهی دربارۀ همۀ تبعیض‌های موجود در کشور باشد.
سکولار شدن در بُعد حقوقی و سیاسی قدرمتیقن پایان دادن به ولایت فقیه است، آن هم در همۀ اشکال آن، از جمله با مخالفت قاطع با بازگشت به آن شکلی که در ماده دوم متمم قانون اساسی مشروطیت مطرح بوده است: کنترل قانون‌های مصوب پارلمان توسط مجتهدین.
ولایت فقیه اما در اصل ولایت بر صغیران است.مردم صغیر پنداشته می‌شوند، یعنی کودک و ناتوان در تشخیص مصلحت خویش. مساله ولایت، مساله صغارت مردم است و بازتولید وضعیتی در حال و آینده که مردم همواره صغیر بمانند. کسروی، به عنوان یک چهرۀ پیشاهنگ روشنگری ایرانی، می‌خواست به این صغارت پایان دهد.
صغارت، خودخواسته نیست؛ خودخواسته می‌شود اگر بر آن آگاهی یابیم، یا امکان‌هایی واقعی برای آگاه شدن داشته باشیم و همچنان در موقعیت صغیر باقی بمانیم.
معنای سکولاریسم ایرانی، خروج از موقعیت
صغارت است. معنای سکولار شدن در بُعد سیاسی پایان دادن به ولایت فقیه است و در بُعد فرهنگی و اجتماعی پایان دادن به همه اشکال و انواع ولایت که محور آنها مردسالاری است. از این دیدگاه ژرف‌نگر، مسئلۀ زن در کانون مسئلۀ سکولاریسم در ایران قرار دارد.
رابطۀ تحقیرآمیز و اسارت‌بار ولی-صغیر در همه حوزه‌های اجتماعی وجود دارد و به شیعیان و شکلِ نگرش روحانیون آنان به جهانیان منحصر نمی‌شود. حقارت و صغارت درونی شده است که حکومتی به نام ولایت فقیه را ممکن می‌سازد. این حکومت تنها با داغ و درفش پا بر جا نمانده است.
به نظر کسروی شیعی‌گری اصلاح شدنی نیست و از آن نمی‌توان دین مدنی ساخت. او در این رابطه به ویژه حساسیت ویژه‌ای به دروغگویی دارد. او برای برآمد ملی به پالایش فرهنگی سفارش می‌کند و با آنچه به نظرش زیان‌رسان‌های اصلی به فرهنگ کشور اند درمی‌افتد: “صوفی‌گری، خراباتی‌گری، باطنی‌گری، علی‌اللهی‌گری، بهایی‌گری و مانند این‌ها هر کدام زیان‌های بسیاری به کشور رسانیده؛ لیکن شیعی‌گری که کیش انبوه مردم است زیانش بسیار بیشتر بوده.” (شیعی‌گری، ص 202)
احمدکسروی بر این باور بود باید شکلی از دولت که در واقعیت های اجتماعی و تاریخی ایران ریشه دارد بر سر کار بیاید. او عقیده داشت ایران پیش از رجوع به غرب باید جامعه خودش را پیشرفت دهد، سپس پیوندهایش با شرق – یعنی منبع نور و خرد در جهان – را تحکیم کند.
کسروی با وجود رفتار و عقاید، یکی از موثرترین روشنفکران ایران مدرن بود. عقاید او موجب شد نسلی از متفکران و فعالان از جمله بسیاری از نویسندگان و دانشگاهیان شیوه نگارش او را الگو قرار داده اند.
برپایی و استقرار جمهوری اسلامی نشان داد که عقیده او مبنی بر اینکه روحانیان شیعه در پی کسب قدرت هستند درست بوده است. این روزها، به رغم سیاست های رسمی نظام اسلامی در ایران، علاقه به زندگی و آثار او افزایش یافته است.
نیره انصاری، حقوق دان، متخصص حقوق بین الملل، مشاور حقوقی بنیاد میراث پاسارگاد و کوشنده حقوق بشرَ
18،9،2021
منابع؛
− شیعی‌گری (۱۳۲۲)، لس آنجلس: شرکت کتاب ۲۰۱۱ / ۱۳۹۰
− آیین (در دو بخش، تهران ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲)
− فرهنگ چیست؟ (۱۳۲۲)
− سرنوشت ایران چه خواهد بود (در موضوع پیش‌آمد آذربایجان) (۱۳۲۴)
− آذری یا زبان باستان آذربایجان (چاپ سوم ۱۳۲۵)
_ قانون اساسی جمهوری اسلامی
_ اعلامیه جهانی حقوق بشر
 

[ چهارشنبه هفتم مهر ۱۴۰۰ ] [ 20:7 ] [ Nayerehansari ]
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ


هنر من در اين است كه حقايقِ سودمند اما خشن را با قدرت و شهامتي كافي به مردم بگويم؛ مي بايست به همين عمل بسنده كنم. به هيچ روي، نمي گويم براي چاپلوسي!، بل، براي تمجيد و تعريف آفريده نشده ام، اما هرگاه خواسته ام زبان به ستايش بگشايم، ناشيگري ام بيش از تلخي انتقادهايم به من زيان رسانده است
امکانات وب